ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

دلخوشی هایه من با بچه هام

1393/12/27 14:29
نویسنده : مامان
607 بازدید
اشتراک گذاری

کنار هم که دراز می کشیم و از پشت بغلش که می کنم خودش را می چسباند به صورتم...لُپ نرمش را می چسباند به لُپ هایم و محکم ومحکم تر فشارش می دهم ...انقدر که صدایه اخ ش در می اید...دو تایی می خندیم ..می گوید "مامان بیا کشتی بگیریم:"و شروع می کنیم به بغل کردن هم و تو هی می گویی "برنده شدم برنده شدم فکر کردی زورت زیاده"و من هم الکی می بازم تا دخترکم از خوشحالی برنده شدنش بیشتر شاد شود دو باره می گوید:مامانی می خواهی از اون بوس خوبا بکنم خوشت بیاد؟"لب هایش رو محکم می گذارد روی گونه ام و خیلی محکم می بوسدم ...من هم غش می کنم ضعف می روم و ولو می شوم بین زمین و هوا ...دستان کوچولوش رو دور گردنم هست و هی فشار می دهد و صدای خ خ خ خ خ خ که در می اورم بیشتر فشار می دهد....می خندیم و قل قل می خوریم روی زمین ...چقدر خوب است این احوال خوب ...ان وسطها اریان کوچولویه من هم اضافه می شود و خودش را به ما می رساند و شروع می کند به کشیدن موهایه ما و از جیغ کشیدن ما به وجد میاید و محکم تر می کشد .....فکر می کنم هر دو شان دارند بزرگ می شوند و این منم که جا می مانم ...فکر می کنم دخترکم بزرگتر  که شد باز همین جور می بوسدم ...همین طور الکی الکی خوش می شویم و دلمان به هم خوش می شود ؟؟؟خدا کند بشود....

تازگیها هر جا که می روم همراهم هستی و هر کار که می کنم باید بهت توضیح بدم و کلی سوالهایه جور وا جور ازم می کنی و من هم باید با حوصله در هر شرایطی بهت جواب بدم وگرنه نارحت می شی و میایی لُپم رو محکم می گیری و می گی"چرا جواب نمی دی ببین محکم دعوات می کنم "...

سولاهایه ملیکا در سن 3 تا 4 سالگی

1.داشتیم با هم بسکتبال می دید بین دو تا تیم خارجی که بازیکن ها سیاه پوست بودن که

پرسیدی:مامان چرا اقاها مشکی هستن؟

من:اینا سیاه پوست هستن خدا سیاه افریده

ملیکا:چرا سیاه؟

من :خوب بعضی ها سیاه افریده بعضی سفید و بعضی....

ملیکا:اینا خدا رو شکر نکردن خدا سیاشون کرد

من :نه عزیزم ببین من و داداشی سفید هستیم و تو بابایی سبزه خوب اونا هم سیاه هستن

ملیکا که قانع نشده بود اروم می گفت البته با خودش:باید خدا رو شکر کنیم ببین اینا شکر نکردن سیاه شدن

2.داشتیم یه فیلم نگاه می کردیم یه فیلم خارجی که پرسیدی:

ملیکا :مامان چرا این خانم ها روسری سرشون نیست؟

ملیکا :چرا جلو اقا موهاشون معلومه چرا مثل تو روسری سر نمی کنن؟

من:مونده بود چجوری بهش بفهمونم فقط گفتم ما مسلمون هستیم خدا گفته روسری بپوشیم

ملیکا:خدا به اونا نگفته ؟

من :خوب اونا قران ندارن

ملیکا :بخاطر قران روسر خوبه

من:اره مامان و خیلی زود بحث رو عوض کردم تا کم نیارم خخخخخخخخخخ

3.دیروز رفته بودیم ارایشگاه تا موهام رو رنگ کنم

ملیکا :مامان من هم می خوام رنگ کنم

من:نه مامان نباید رنگ کنی واسه موهات خوب نیست

ملیکا:واسه موهایه تو خوبه؟

من :عزیزم مامان ها باید موهاشون رو رنگ کنن تا قشنگ بشن شما هم باید لاک بزنی موهاتو ببندی ....

ملیکا :منم می خوام قشنگ بشم

من:عزیزم دختر کوچولو ها رنگ نمی کنن مامان ها رنگ می کنن

ملیکا:پس چرا توت فرنگی خانم یا پرتقال یا زغال اخته (شخصیت هایه کارتون توت فرنگی )موهاشون رنگی هست

من:اونا برنامه کودکه اونا کارتون هست واقعی نیست

ملیکا:نه من می خوام ابی کنم تو هم توت فرنگی کن

من : خخخخخخخخخخخ

 

بقیه اش رو بعدا می نویسم الان اریان بیدار شد باید به اون برسم

فعلا

پسندها (5)

نظرات (4)

کوثر
27 اسفند 93 14:32
عیدتون مبارک .اپـــــــــــــــــم
مامان
پاسخ
عید شما هم مبارک حتما بهتون سر می زنم
مامان آنیسا
28 اسفند 93 8:57
سلام عزیزم پیشاپیش عیدت مبارک ایشالا سال خوبی داشته باشی پر از شادی و تندرستی
مامان
پاسخ
سلام عزیزم ممنون و همچنین برایه شما دوست خوبم
مامان
6 فروردین 94 8:24
بهار آمد که تا گل باز گردد / سرود زندگی آغاز گردد بهار آمد که دل آرام گیرد / ز درد و غصه ها فرجام گیرد بهار بر شما وخانواده محترم مبارک
مامان
پاسخ
ممنون از شعر قشنگتون امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشید
مامان منصوره
15 فروردین 94 15:47
سلام سال نو مبارک،خدا کوچولو هاتونو سلامت حفظ کنه انشالله؛دختری ماهم از این مدل سوالا خیلی میپرسه گاهی وقتها کم میارم ونمیدونم جوابشو چی بدم
مامان
پاسخ
سلام دوست عزیز خیلی ممنون از دعایه قشنگتون خدا خانواده شما رو هم حفظ کنه