ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

اریان 9ماهه و دخترک 3 سال و 11 ماهه

1394/1/19 1:26
نویسنده : مامان
550 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختره نازم و پسره قند عسلم

ببخشید که اینقدر دیر به دیر میام خیلی سرم شلوغه وقته سر خاروندن ندارم هم باید به اقا اریان برسم و هم به دستورات ملیکا خانم عمل کنم خیلی خسته ام ولی از این خستگیم ناراضی نیستم و لذت می برم که مامان دو تا وروجک هستم وقتی بهشون نگاه می کنم قند تو دلم اب می شه احساس می کنم که دارم بهترین لحظات زندگیم رو سپری می کنم و دلم می خواد زمان بیاسته تا من از ته دل ذوق کنم

این روزها رو مثل یه چشم بهم زدن داره میگذره و ملیکا و اریان روز به روز بزرگ تر میشن کاش میشد از این روزها نهایت لذت رو ببرم میدونم یه روز خیلییییییی دلم برای الان تنگ میشه!

کارها و حرف هایی که این ماه اریان یاد گرفتی

تعقیب و گریز

رو زانوهات میشینی و می تونی دور تا دور خونه چرخ بزنی می تونی رو پاهات بیاستی و با کمک دیوار و میز ..راه بری خیلی پر جنب و جوش هستی تازه می تونی از پله هم بالا بری که همین کار من رو سخت کرده اخه تا حواسم ازت پرت بشه میری بالایه میز یا پله خیلی باید مواظبت باشم البته مایکا خیلی کمکم می کنه و منو از کارات با خبر می کنه

خیلی دوست داری بری تو اشپزخونه سراغ چارپایه و جارو ..و حسابی ریخت و پاش کنی

خیلی خنده رو هستی و داوم می خندی

وقتی ما با لباس بیرون باشیم گریه میکنی واسه بیرون رفتن

"اَب" گفتن یاد گرفتی "بابا"و "بَ بَ" هم دو سه ماهی هست می گی امروز "دادا"هم گفتی(در کل کم حرفی بیشتر در سکوت شیطونی می کنی)

عاشق تاب تاب شدی

شبها حتما باید بابایی خوابت کنه و من هم ملیکا رو بخوابونم

وقتی بابایی می خوابونتت من یکی دو ساعت می خوابم اخه تو شبها خیلی بیدار می شی و من دائم باید بهت شیر بدم بعضی شبها اصلا خواب نمی رم و فرداش چشام پف کرده نمی دونم چجوری منی که خواب زیادی داشتم با این شب بیداری ها کنار اومدم مطمئنا عشق و تحملی هست که خدا تو دله مادر ها قرار داده خدایه خوبم به خاطر همه ی شب بیداری ها خستگی ها اذیت ها و وووو شکرت

حرفهایه ملیکا:

ملیکا:مامان مریض شدی

من:اره  سرما خوردم

ملیکا:خودم دکتر می شم تو بیمارستان عملت می کنم تا زود خوب بشی

من:الهی دورت بگردم افرین درس بخون دکتر بشی

ملیکا :قرصم بهت می دم شربت نمی دم چون تلخه

من :ممنون دخترم

ملیکا:برو رو مبل بخواب استراحت کن تا برات قرص بیارم(البته قرص اوردن همون و بهم ریختن کل اشپزخونه از طرف دیگه)

ملیکا:مامان تو چندتا دوست داری؟

من:دوست زیاد ندارم

ملیکا:خودم دوستت هستم دوستت هم دارم

(باورتون نمی شه ولی یه لذتی داره وقتی دختر کوچولوت نازت رو می خره و قربون صدقت می ره که دلت می خواد محکم بغلش کنی و خدا رو بخاطر این همه لذت شاکر باشی)

بقیه رو بعدا می گم برم ملیکا رو بخوابونم که الان اریان بیدار می شه

 

پسندها (3)

نظرات (2)

ساسان اس ام اس
19 فروردین 94 16:25
سلام معلومه نی نی باحالی داری. امیدوارم همیشه سالم باشه. تو انجمن سایتمون مطالب زیادی درباره کودکان و همسرداری داریم. من بهت سر زدم اگه شما هم دوست داشتی به سایت ما سر بزن. ممنون www.SasanSMS.ir کامل ترین آرشیو اس ام اس www.SasanSMS.ir/Forum متفاوت‌ترین انجمن سرگرمی و تفریحی فارسی‌زبانان
مامان آنیسا
22 فروردین 94 11:28
چه خانم دکتر بامحبتی خوش به حال مامان جونش دیگه فکر کنم با شنیدن این جمله حالتون خوب شده باشه عزیزم روزتون مبارک
مامان
پاسخ
سلام عزیزم ممنون گلم خیلی خوشحال شدم که به ما سر زدید روز شما هم مبارک عزیزم