دختر با احساسم
تا حالا بزرگ شدن بچه های زیادی رو در گوشه و کنار زندگیم دیدم اما هرگز نمی دونستم که بزرگ شدن و رشد و شیرینی داشتن فرزند برای پدر و مادر چه حس و حالی داره.
این شیرین ترین حسی است که من تا به حال تو تمام زندگیم تجربه کردم .طوری که با بعضی از کار های تو طوری از خود بی خود میشوم که فقط میگم خدا یا من چقدر خوشبختم و اون لحظه به هیچ چیز جز لذت داشتن تو فکر نمی کنم .
عشق من تازگی ها هزار و یک جور عشوه و ادا یاد گرفتی...تمام مدتی که دارم میشورمت منو بوس میکنی.یا وقتی پای گاز آشپزی میکنمتند هی میایی خودت رو لوس می کنی و می گی بَه به .وقتی خودت رو لوس می کنی و چشمات رو می بتدی و منو ناز می کنی من از دیدن قیافت سیر نمی شم و حسرت می خورم که چرا حافظه ما اینقدر ضعیفه که ما تا چند وقت دیگه تمام کار های تو از یادمون می ره و تو بزرگ می شی و ما می مونیم و کلی خاطرات کمرنگ.
همیشه خدا رو شکر می کنم که در زمان شما دوربین و فیلمبرداری بسیار رواج دارد و ما می تونیم به راحتی این خاطرات رو به تصویر میکشیم.
امشب بابا جون اینا به همراه بابای بابایی اینجا بودن شب خوبی بود و تو هم حسابی دلبری می کردی تا اهنگ پخش می شد دنبال یه دستمال می گشتی و شروع می کردی به رقصیدن و جدیدا یاد گرفتی دستاتو خیلی ناز تکون بدی . با محمد رضا و فاطمه هم بازی می کردی البته به واسطه ی جیغ هایه بلندت اونها حق انجام کاری که دوست نداشتی نداشتن مخصوصا اگه رو تختت می رفتن یا نخودی رو بغل می کردن جیغ می زدی و بعد وقتی می دیدی اونا ناراحت شدن می زدی زیر خنده و می رفتی سمتشون و نازشون می کردی و بغلشون می کردی .من اصلا دخالت نمی کردم تا خودت بتونی از خودت دفاع کنی و اجتماعی بشی و تو هم حسابی از عهده ی این کار بر می اومدی و باهم خیلی بازی کردید.
میدونی اصلا فکر نمیکنم تا حالا بچه ای به مهربونی با احساسی تو خدا خلق کرده باشه..با اینکه همیشه از خدا می خواستم روحیه تو هرگز مثل من نشه.اما حالا می بینم که روحیات تو نه تنها شبیه منه بلکه هزار بار از من احساسی تر و مهربونتر و حساس تری.و من نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت.فقط خدا کنه که هرگز از داشتن این روحیه ضربه نخوری و تا قیامت مهربون و خوشحال باشی.
تا ابد برات آرزوی سلامتی شادی و خوشی می کنم.