ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

با امدنت همه چی عوض شده

1391/9/9 1:10
نویسنده : مامان
526 بازدید
اشتراک گذاری

با آمدنت خیلی چیزها در این خانه عوض شد...از حال و هوای دو نفره بودنمان تا حتی وسایل خانه...دیگر این خانه آن خانه ی تمیز و جمع و جور نیست اصلاً...شکل خانه عوض شده..چیدمانش هم...با این که هیچ چیز سر جایش نیست اما هنوز دوستش دارم...هنوز وقتی خسته می شوم آرامش می گیرم در گوشه گوشه اش...اوایل برایم درک داشتن خانه ی ریخت و پاش دشوار بود اما حالا وقتی جمع و جور است انگار برای خود من هم غریب است...گاهی فکر می کنم یعنی قبلناً وسواسی بودم...!!!

عادت کرده ام به این که راه بروم و چیزی به پایم گیر کند ...این خانه برای خودش میدان مینی است به تمام معنا!!!هر جا قدم بر می دارم صدای عروسک و اسباب بازی است که بلند می شود...یا صدای اسباب بازی هاست که به هواست یا صدای جیغ و فریاد من از فرو رفتنشان در پایم!!اما با همه ی این ها دوستش دارم...

مادر که باشی خیلی چیزها برایت عوض می شود...تا قبل از مادر شدنت خیلی سوسول تر از آن چیزی که فکرش را بکنی هستی...حاضر نیستی تصور خیلی چیزها را بکنی چه برسد کار هر روزت شود سرو کله زدن با آنها...از بوی پی پی و استفراغ و خیلی چیزهای دیگر بدت می آید حالت تهوع می گیری اما بعد که فرزندت بیاید و کار هر روز و روزی چند بارت دیدن و بررسی کردن همان پوشک کثیف و ...باشد عادی می شود برایت...شاید به دید خیلی ها وظیفه ات هم به شمار بیاید!!!

 

تا قبل از آمدنت من هم جزء همان به اصطلاح سوسول ها بودم ...حاضر نبود هیچ کدام از این کار های به ظاهر وحشتناک را انجام دهم اما حالا با آمدنت آن قدر چیزهای وحشتناک تر دیده ام که برایم واقعاً عادی شده..

 

یکی از آن کارهایی که همیشه خیلی بدم می آمده خوردن غذا با دست بوده است...نمی دانم شاید ساده به نظر بیاید اما هیچ وقت حاضر نبودم بدون قاشق و حتی چنگال غذا بخورم ...حالا با بودن تو چنگال که سهل است گاهی بی قاشق حاضرم غذا بخورم چرا که وقت غذا قاشق هایم را مصادره می کنی و بعد از چند روز از لا به لای اسباب بازی ها پیدایشان می شود...حالا این بخش خوب قضیه است ...فاجعه آنجاست که مجبورم غذاهای خورشتی را با دست به خوردت بدهم چون گاهی از قاشق بدت می آید و ترجیح می دهی با دست بخورانمت همان دو لقمه غذا را!!!فکرش را بکن چلک چلک خورشت است که از لابه لای انگشتانم می ریزد!!!

 

خدا را شکر می کنم به خاطر همه ی این لذت هایی که تا قبل از آمدنت نچشیده بودم حتی این لذت نه چندان شیرین با دست غذا خوردن را!!!

 

پی نوشت 1: روز به روز بزرگ تر و شیرین تر از آن چیزی می شود که تصورش را می کردم...حرف می زنی و تمام کلمات را به شیرینی و لحن بچگانه ات می گویی ...با هر کلمه جدید موجی در این خانه به پا می شود که تا چند ساعت این خانه روی هواست!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

مامان عایشه
9 آذر 91 13:57
سلام خواهرخوب و مهربونم خوبی قربونت بشم?این 2پست جدید مثل همه پستهای قبلی شاهکار و فوق العاده زیبا بود،شیرمادرت حلالت باشه،ملیکا عشق خاله خیلی دوستت دارم عزیزم بوس بوس بوس


سلام ابجی خوبم. ممنون که با نظراتت من رو واسه نوشتن دلگرم می کنی. من و دختری خوبیم و سلام فراوان واسه شما داریم . می بوست
مامان راحیل
9 آذر 91 15:25
سلام به روی ماه خودت و دخترنازت،عزیزم با اینکه حرفام تکراریه ولی بازم با دلنوشته هات گل کاشتی محشر کردی،بازم خواهش میکنم یه چندروزی بزار این پستها باشه،ندیده دوستت دارم سمیه جان..


سلام عزیزم
هیچ وقت نظراتت برای من تکراری نیست و همیشه با دیدنشون شاد می شم عزیزم هر روز که می گذره احساس می کنم با اینکه شما دوستان رو ندیدم ولی بهتون وابسته شدم. می بوسمت
مامان ساحل
10 آذر 91 0:18
سلام عزیزم بخداقسم من خودم قبل ازدواج دختری قرتی و سوسول بودم و بعد ازدواج کمی آدم شدم حرفای که نوشتی دقیقا حرف دل من هست مرسی گلم


سلام عزیزه دلم
ممنون که به ما سر می زنی . خیلی خوشحالم که نوشتهامو دوست داری
سعید رحیمی
10 آذر 91 1:37
سلام آبجی گلم خوبی?خانواده محترمت خوب هستن?تشکر بخاطر وبلاگت بینظیرت و متأسفم برای آن کاربر به اسم{دلسوز}که حرفای بی ادبانه زدند،آبجی گلم خودت را بخاطر این حرفا ناراحت نکن،من بعنوان داداشت و بقیه عزیزان بشدت ازت حمایت مکنیم{زنده و شاد باشی}


سلام دایی سعید ممنون به خاطر حمایتت .ازشما تشکر می کنم که از نوشته هام خوشتون میاد و واسم نظر می زارید . من و خانواده ام خوبیم و سلام فراوان برای شما داریم. موفق و شاد باشید
مامان تپل/اصفهان
10 آذر 91 12:05
سلام گلم عزیزدلم،بازم با متنهای زیبا که نوشتی منو تحت تأثیر قرار دادی ازخوندن نوشتهات همیشه استقاده میبرم*موفق و پایدار باشی*

سلام عزیزه دل . خیلی خوشحالم که نوشتهامو دوست دارید امیدوارم بتونم زیباتر بنویسم تا شما لذت ببرید

مامان الهام
10 آذر 91 12:46
سلام سمیه جان،تشکر از زحماتت بخاطر وبلاگ نابت،وبلاگت به نظرشخصی من ازهرنظر عالیه فقط یک ایراد کوچولو داره اینکه زود به زود پست جدید میزارید به نظرمن شایدم نظرم اشتباه باشه وقتی پست جدید پشت سرهم میزاری تعداد نظرها کمه میشه،ببخشید دخالت کردم،دخترخوشگلت رو میبوسم


سلام عزیزم
ممنون از نظرت . چشم از این به بعد سعی می کنم زیاد به روز نباشم ههههههههههه. من خوشحال می شم که ایرادهایه وبلاگم رو می گید این نشون میده که شما به وبلگم سر می زنید . ممنونم
می بوسمت
مامان عاطفه
10 آذر 91 12:51
سلام عزیزان من بخاطر خیانتهای پشت سرهم شوهرم و بخاطراینکه نمیخوام طلاق بگیرم چون تنهام هیچکس ندارم و آواره کوچه و خیابون میشم منم در تلافی کار شوهرم دوست پسر گرفتم به نظر شماها کار درستی کردم?


سلام عزیزم. عزیزم به نظر من کار درستی نکردی و بهتره جور دیگری رفتار کنی بازم من نمی دنم اخه تو شرایط شما نیستم ولی خدا صبرت بده شوهر خیانتکار تحملش خیلی سخته . بهتر نیست باهاش صحبت کنی و با هم پیش یک روانشناس بروید شاید این خصلت بد شوهرت درست بشه و زندگی رویه خوشش رو بهتون نشون بده. بازم از خدا می خوام کمکت کنه تا راه درست رو تشخیص بدی و کاره اشتباهی نکنی که جبران نداشته باشه
سمیرا عامری
10 آذر 91 14:06
سلام زیبا و حقیقت نوشتی


سلام عزیزم
ممنون نظر لطفته
وانیا باستان پور
10 آذر 91 15:52
عزیز دلم لینکم کن دوستای خوبی براهم خو.اهیم شد


سلام عزیزم
چشم
مامان عاطفه
11 آذر 91 0:32
سلام عزیزم،من اینقدر ازشوهرم میترسم که اگه اسم دکتر روانشناس بیارم کارم تمومه باید بسوزم و بسازم


سلام عزیزم خیلی خیلی برات ناراحت شدم کاشکی می تونستم واست کاری کنم؟؟؟؟؟عزیزم تا حالا باهاش حرف زدی تا دلیل این کارهاش رو بهت بگه؟عزیزه دلم می فهممت و قشنگ درکت می کنم دلم می خواد هر کاری که می تونم واست انجام بدم تو مثل خواهر من می مونی پس هر حرفی که می زنم بزار پایه دلسوزیم. شاید همسرت یه کمبودی تو زندگی داره که دنبال این کارها میره بگرد دنبال دلخوشیهایی که شوهرت رو به زندگی پایبند کنه اول این راه و امتحان کن شاید بهتره بشه. برات ارزویه بهترینها رو دارم. می بوسمت
مامان ساحل تپلک من
11 آذر 91 0:43
سلام به مامان عاطفه،به نظرمن حق هر شوهرخیانتکاریه که بهش خیانت کنی ولی به شوهر وفادار باید احترام گذاشت


سلام عزیزم . عزیزم گفتنش اسونه ولی عاطفه مادره باید به فکر بچه اش هم باشه نباید چون شوهرش بده اونم رفتار بدی داشته باشه. من به هیچ وجه کار شوهرش رو توجیح نمی کنم و به نظر من خیلی خیلی کار بدی انجام میده ولی عاطفه جون باید یه فکر دیگه بکنه.
خاله سمانه
11 آذر 91 0:47
کاش بچه بودم و بزرگترین مشغله ی فکریم این بو که تایر اسباب بازیم کج شده اگر بابا بفهمد دعوایم می کند و بهترین دلخوشیم بازی با دختر همسایه بود که وقتی انعکاس نور در موهایش میوفتاد چقدر زیبا می شد.


سلام به ابجی گلم زیبا بود خیلی زیبا بود
مامان راحیل
11 آذر 91 2:19
سلام به روی ماه خودت و دخترنازت/عزیزم،نظرات مامان عاطفه رو خوندم به نظرمن اگه شوهرت به هیچ صراطی مستقیم نیست همون دوست پسر گرفتنت کاری بسیار خوبیه


سلام مامان راحیل. ممنون از نظرت
مامان عاطفه
11 آذر 91 2:28
سلام مجدد سمیه خانم،باورکن صدبرابرآن چیزی که یک زن برای شوهرش باید انجام بده من در هر زمینه براش انجام دادم ولی شوهرم هوس باز بینظیریه و میدونه من تنهام و هیچ راهی برای مخالفت با کارهاش ندارم داره ازم سوء استفاده میکنه


سلام عزیزم. واقعا ناراحت شدم چی می کشی تو . خدا صبرت بده. کاشکی یه کم می ترسوندیش که می خوای طلاق بگیری البته قبل از این کار حتما ازش مدرکی بدست بیار تا فکر نکنه تو هر بالایی که سرت اورد می مونی .بازم هر جور خودت صلاح می دونی. می بوسمت.
مامان غزال
11 آذر 91 11:42
سلام عزیزم ایام به کام خدمت مامان عاطفه باید عرض کنم که منم دقیقأ مشکل تورو دارم و منم از شوهرم ناراضی هستم ولی جدا نشدم و به تلافی کارهاش الان هم دوساله دوست پسر دارم خیلیم راضی هستم


سلام مامان غزال. انشالله مشکل شما هم حل بشه
میتراقاسمی
11 آذر 91 12:31
درود و سلام بر تمامی دوستداران این وبلاگ،در مورد مشکل مامان عاطفه باید عرض کنم که بنظرمن در مرتبه اول باید مامان عاطفه سعی کنه با شوهرش صحبت کنه اگه دید صحبت کردن جواب نداد و بازم شوهرش به خیانت کردن ادامه داد با همون دوست پسرش باشه به نظرمن هیچ اشکالی نداره


سلام دوست خوبم . ممنون میترا جون از نظرت .
مامان عاطفه
11 آذر 91 14:06
سلام سمیه خانم،خوبی عزیز،با اینکه شوهرم دست بزن نداره،بداخلاق هم نیست و خداییش زندگی خوبی برام فراهم کرده ولی متأسفانه آخرهوسبازیه و به من تنها قانع نیست و اگه به شوهرم بگم طلاق میگیرم اونکه حتما منتظر شنیدن همین حرف هست و سرضرب طلاقم میده


سلام عزیزم . واقعا نمی دونم چی بگم اخه این مردا چرا اینجورین چرا قدر اون چیزی که دارن نمی دنن ؟؟؟...از خدا می خوام کمکت کنه و شوهرت رو سر عقل بیاره . صبور باش
خاله سمانه
11 آذر 91 14:58
سلام به همگی
مامان عاطفه جان از خوندن مشکلت خیلی متاثر شدم, گلم جواب بدی رو با بدی نمیدن , برای حل اینطور مشکلات ما خیلی توانایی ها لازم داریم اولیش صبره ودومیش سیاسته تو باید با کارات و خوبیات احساسشو نسبت به خودت بیدار کنی , باید با خوبیات شرمندش کنی , میدونم سخته واسه همین گفتم باید صبور باشی, ,باهاش حرف بزن از ناراحتیت بگو و در اخر میتونی با یک بزرگتر فامیل که ازش حساب میبره در میان بذاری.امیدوارم که مشکلت هر چه سریعتر حل بشه ,تو با داشتن دوست پسر شاید در ظاهر خودتو راضی کنی ولی این حل مسئله نیست تو داری صورت مسئله رو پاک می کنی و در اخر مشکلت 2 برابر میشه .پس از اول رابطه ات را با شوهرت بررسی کن ببین از کجا شروع شده ببین کدومتون کجا کم گذاشتین. ببخش نوشته ام طولانی شد


سلام عزیزم . کاملا با نظرت موافقم
مامان خوشگل
11 آذر 91 15:49
زنده باد مامان عاطفه که جوابی محکم به شوهران خیانتکار دادن


مامان ساحل
12 آذر 91 1:53
سلام به همه،موضوع مامان عاطفه یک سوال برام ایجاد کرده،دوستان گلم به نظر شما چند درصد زنان شوهردار مثلا دور برتون یا شهرتون دوست پسر دارن?ممنون میشم جواب بدین


سلام . تو شهر ما خیلی خیلی درصد پایینی این حالتی هستن
مامان تپل/اصفهان
12 آذر 91 10:27
سلام خانمی جان،تو شهر ما زنان شوهردار که دوست پسر دارن تقریبا زیادن،مرسی





سلام عزیزم
میتراقاسمی
12 آذر 91 10:35
سلام خانم سمیه،تشکر از جوبسیار خوب و خانوادگی وبلاگت،تو شهرما(شیراز)بدون شک بالای80درصد زنان شوهردار دوست پسر دارن چه زنانی که با شوهرهاشون مشکل دارن چه آنهاکه مشکل ندارن دوست پسر دارن تمام دوستان خودم که شوهردارن همشون دوست پسر دارن انگار اینجا دوست پسر داشتن شده یک چیزی مثل طلا که همه زنها باید داشته باشند=مرسی


سلام. وای چقدر بد خدا رو شکر شهر ما هنوز اینجوری نشده
مامان شینا
12 آذر 91 10:46



سلام عزیزم . ممنون
مامان خوشگل
12 آذر 91 10:46
درود به مدیرت سایت،درجواب سوال مامان ساحل باید بگم که توشهر ما"کرج"زنان شوهرداری که"دوست پسر"دارن مثل نقل و نبات ریخته،روز به روز هم بیشتر میشه،من یک تازه عروس میشناسم که 4روز بعد ازدواجش"دوست پسر" گرفته"سپاس"


ممنون عزیزم
مامان عایشه*سنندج*
12 آذر 91 12:38
سلام خواهرخوب و گل و مهربون وعزیزخودم خوبی قربونت بشم?عروسک نازخاله،خوشگل بانو،ملیکاجان خوبه? امیدوارم مشکلات مامان عاطفه حل بشه و درباره سوال مامان ساحل باید بگم من از تمام شهرسنندج خبر ندارم ولی دوستان و دورو بریهای من که شوهردار هستن حتی یک نفر هم دوست پسر ندارن*بوس بوس بوس بوس برای ملیکاجان عشق خاله


سلام ابجی گلم من و ملیکایی خوب هستیم شما چطورید خوبید؟همیشه از خدا شادمانی و سعادت شما رو ارزو دارم. من هم که اهل کرمان هستم تمام دوستانم که شوهر دارند حتی یک نفر هم دوست پسر ندارند. می بوسمت
سمیرا عامری
12 آذر 91 13:36
سلام خواستم برای مامان ساحل بگم که من شهرمشهد هستم اینجا بااینکه شهرمذهبی هست ولی رابطه دخترو پسرها و رابطه زنان شوهردار با پسرهای جوان بسیاربسیار زیاده بخصوص تو این چندسالها چندین برابرشده


سلام عزیزم
مامان الهام
12 آذر 91 19:01
سلام سمیه جان،میخوام جواب سوال مامان ساحل را بدم،من هفت تا دوست صمیمی دارم که شوهردارن که چهارتاشون با اینکه سرسوزنی با شوهرشون مشکل و اختلافی ندارن ولی دوست پسر دارند و دوستانم انواع رابطه ها بادوست پسرهاشون هم دارن¤تشکر¤


سلام عزیزم
سمیرا عامری
12 آذر 91 23:48
سلام سمیه جان،بخوام عکسم را برات بفرستم باید چکار کنم?


سلام عزیزم . می تونی به ادرس ایمیلم بفرستی
تنها
13 آذر 91 10:42
سلام دوستان//من شوهر شوهرشوهرشوهرشوهر میخوام کسی سراغ نداره؟


سلام عزیزم . ایشالله شما هم به همین زودیها مزدوج بشی