واکسن 6 ماهگی
سلام قشنگ مامان امروز من و بابایی بردیمت مرکز بهداشت تا واکسن ٦ ماهگی بزنی خانم دکتر مجوز خوردن سوپ و حریره و فرنی رو داد گفت مثل همیشه همه چی دخترم نرماله خداروشکر . الهی مامان فدات بشه تو جفت پاهات واکسن زدن بابایی پاهات رو گرفت و من نازت می کردم با اون چشمایه معصومت به ما نگاه می کردی وقتی خانم دکتر شروع کرد به زدن واکسنت زدی زیر گریه و منو نگاه می کردی توقع داشتی نجاتت بدم ولی من فقط نازت می کردم وقتی کارش تموم شد حسابی اشک ریخته بودی بغلت کردم و تا اومدی تو بغلم اروم شدی بعدش با بابایی رفتیم خونه مامان جون اخه پدر بزرگ و مادر بزگ من هم از کرج اومده بودن خونه مامان جون واسه همین نهار رفتیم اونجا تو یه کم تب کرده بودی و یه کم ...
نویسنده :
مامان
18:33