روز های من و ملیکا

سلام فندق مامان

عزیزم هر روز شیرنتر از روز قبلی و هر روز کارایه تازه تری انجام می دی گلم الان خیلی سریع عقب عقب میری و هر چیزی رو که جلوت باشه به طرف خودت می کشی دیگه شبا مثل قبلا راحت خواب نمیری یه کم اذیتم می کنی  دم دمای صبح بیدار می شی و شیر می خوری و دوباره می خوابی من هر زمان که تو بخوای شیرت میدم .

فندق مامان موقعی که شیر می خوری اگه کوچکترین صدایی بشه روت رو برمی گردونی چندین  بار این کار رو می کنی وقتی مطمئن می شی همه چی ارومه  کنجکاویت تموم می شه و تمام توجه ات رو میدی به شیر خوردن وبا دو چشمایه قشنگت به چشمایه من زل می زنی و با دقت به من نگاه می کنی و من می تونم اون احساس امنیت و ارامش رو تو چشمات ببینم و با دستت با من بازی می کنی دستم رو می گری و تند تند تکون می دی با موهام بازی می کنی و یه وقتایی که خیلی حالت خوب باشه یه دفعه شیر رو ول می کنی و شروع می کنی به حرف زدن با من و می خندی انگاری داری یه چیزی رو بهم می گی الهی فدات شم یه وقتایی هم دستت رو می زاری رو لبم تا بوسش کنم و هی بر می داری اینقدر این کار رو می کنی تا خواب میری .

عزیزم خیلی به من وابسته شدی وقتی که از کنارت می رم به من نگاه می کنی اگه ببینی هستم به بازیت ادامه می دی ولی اگه منو نبینی می زنی زیر گریه واسه همین باید جوری به کارام برسم که تو منو ببینی.

مثل قبل اواز می خونی و امروز تو اواز خوندنت چند تا نت هم اضافه کردی آااااااااااااادددددددد

اره دیگه پیشرفت کردی

وقتی خونه خودمون هستی خیلی ارومی و با اسباب بازی هات بازی می کنی و اواز هم می خونی

امروز باهم رفتیم حموم حسابی بازی کردی و بعد با هم یه خواب عصرونه ای کردیم و شب رفتیم خونه مامان جون

عزیزم روزهایه زندگیم با بودن تو یه حال دیگه ای شده دیگه حوصله ام سر نمی ره و یه وقتایی وقت کم میارم تمام خواسته هام حول خواسته هایه تو می چرخه همش به فکر تو هستم از اول صبح تا اخر شب دنبال کارایه تو ام از عوض کردنت گرفته تا شیر دادنت و حموم کردنت و لباس عوض کردنت و قطره دادنت و ناخن هاتو گرفتن و لباساتو شستن و اب قند درست کردنت و ...

تمام این کارا رو با عشق واست انجام میدم و اصلا هم خسته نمی شم

خدایا به من توانی بده تا بتونم تمام کارامو خوب انجام بدم تا دخملم  زود بزرگ بشه