با هم رفتیم خرید
سلام عسل مامان
دیروز من و تو و خاله سمانه رفتیم بازار تا واسه تو لباس گرم بخریم الهی دورت بگردم اصلا مامانی رو اذیت نکردی همش کنجکاو بودی هی اطراف رو نگاه می کردیو حسابی واست خوش می گذشت واست یه سری لباس گرم قشنگ خریدم راستش می خواستم واست ببافم ولی کلاس هایه دانشگاه و مدرسه و پایان نامه ام این اجازه رو بهم نداد واسه همین مجبور شدم بخرم . خیلی لباس هایه قشنگی واست خریدم یه شال با کلاه ناز هم گرفتم .
ملیکایه من چقدر شیرینه که واسه تو لباس بخرم خدایا چه لذتی داره که ادم واسه دختره نازش خرید کنه خدایا خیلی دوستت دارم که ملیکا رو به من دادی خدایا شکرت
اصلاحیه :(همش بغل خاله سمانه بودی و منم تونستم تمام خریدامو بکنم فکر نکنی دوست نداشتم بغلت کنم نه اخه خاله سمانه دوست داشت تو رو بغل کنه)
ملیکا الان 5 ماه و 26 روزش هست