خونه ی مامان جون
سلام عشقم
امروز دوم شهریوره و من میبایستی برم مدرسه تا از تجدیدیا امتحان
بگیرم واسه همین مامان جون اومد دونبالمون و من و برد مدرسه
و تو رو برد خونه تازه خاله سما هم اومده بود خونه ی مامان جون
تا از تو نگهداری کنه سر جلسه ی امتحان تمام فکرم به تو بود گلم
بعد امتحان زود اومدم پیشت یه پیرهن صورتی هم واست خریدم
شبی خونه مامان جون دعوت بودیم یه عالمه مهمون هم اومده
بود فقط یه عمه ات اومده بود بقیه همه فامیلای خاله سما بودن
تو دخمل خوبی بودی و مامانی رو زیاد اذیت نکردی از بس که
همه باهات بازی کردن از خستگی زود خوابیدی
بخواب عسل مامان خواب های خوب ببینی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی