ملیکام مریض شده
سلام کوچولویه مامانی
الهی دردت به جونم از روزی که واکسن زدی خیلی بی حالی بدنت خیلی داغه من همش پاشوات می دم
و سر وقت قطره بهت می دم الهی دورت بگردم این روزا خیلی گریه می کنی مامان جون می گه شاید
سرما خورده باشی امشب از دکترت وقت گرفتم می خوام با بابایی ببریمت دکتر الهی دردت به جونم
خیلی دوستت دارم کاشکی هر چی درد داشتی می اومد تو تن من و تو حالت خوبه خوب می شد و
دوباره سر حال می شدی امروز می بایستی برم مدرسه اخه ماه مهر شده و مدرسه ها باز من واسه
خاطر تو کم درس برداشتم تا به تو برسم امروز اصلا دلم نمی اومد برم ولی مجبور بودم واسه همین مامان
جون و خاله ستاره کنارت بودن من سر کلاس همه حواسم به تو بود واسه همین زود درس دادم و اومدم
پیشت الهی دردت به جونم به خدا طاقت مریضی تو رو ندارم نه واسه این که تا صبح بیدارم نه واسه اینکه
همش باید بغلت کنم واسه خاطر اینکه عاشقتم و نمی تونم ببینم داری تو تب می سوزی نمی تونم ببینم
مامانی من زود خوب شو تا مامانی خوشحال بشه
خدای مهربون تا حالا هرچی ازت خواستم بهم دادی این بار هم کوچولویه من رو زود خوب کن
الهی امین................................................