ملیکای من در اواخر 14 ماهگی
امروز روز شنبه هوا خوبه و دختر خوشگل و ملوس من بزرگتر شده خوب راه میره و حرف میزنه البته نامفهوم ولی خیلی با نمک که فقط خودش میفهمه چی میگه
تو آشپزخونه یاد گرفته کابینت و باز کنه و از اون ماکارونیهای پیچی دو تا برداره و ماکارانی هایه دیگه رو پخش کنه و تمام ادویه ها رو بریزه کف اشپزخونه و قاشق چنگالها رو پخش کنه در کل روزی چندین بار من باید اشپزخونه رو تمیز کنم
بیسکویت و کیکاشو داخل یکی از کابینت ها قایم کردم که جاشو یاد گرفته و می ره درش رو باز می کنه و همشونو می ریزه بیرون
خلاصه عالمی به پا کرده که نگو و نپرس
هی میره شیشه بوفه رو محکم میزنه و نگاه میکنه که بهش یک چیزی بگیم
دستوراتو خوب اجرا میکنه و خوب میفهمه ولی اسم چیزهای جدید و نمیدونه که عکس العمل نشون بده
خوب مو، بینی، دندان، دست، پا، النگو، گوشواره و جوراب و میفهمه و نشون میده.
الان یک هفته ای هست که راه می رهی خیلی هم پیشرفت کردی و تند تند راه می ری 8 تا هم دندون داری دیگه چیزی از دستت تو خونه سالم نیست از در ماشین لباس شویی بگیرتاوسایل داخل کابینت همه رو روزی صد بار چک می کنی اونقدر تو خونه شیطونی می کنی که بیهوش میشی از خواب اون موقع هست تازه مامان میتونه به کاراش برسه .
تازه مامانی شبا که بابا از سر کار می یاد خونه جرات نداره از دستت چیزی بخوره حتی یک چایی همه رو می خوای به زور از دستش بگیری خودت بخوری.