شیطنت شب تولد بابا جون
اون شبی که خونه باباجون اینا واسه تولد بودیم شما یه کار بد کردی می خوای بدونی چی؟؟؟؟؟تو چنگال رو برداشتی و داشتی باهاش بازی می کردی و دلت می خواست خودت کیک بخوری ولی چون داشتی میرختی من ازت گرفتم و تو شروع کردی به گریه کردن واسه همین خاله چنگال رو داد تا اروم بشی و تو رو بغل کرد و تو هم تو همین هین چنگال رو زدی تو چشم خاله همه نگران شدیم و زود خاله رو بردیم دکتر ولی خدا رو شکر به خیر گذشت و چشم خاله فقط یه کم قرمز شده بود و با قطره هایی که دکتر داده بود الان خیلی بهتره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی