چهار دست و پا رفتن ملیکا
سلام وروجک مامان
این روزا خیلی کار دارم خونه تکانی از یک طرف از طرف دیگه مراقبت از شما دختر شیطون که حسابی مامانی رو اذیت می کنی .
تازه یاد گرفتی خودت رو با کمک مبل یا میز یا هر تکیه گاه دیگه بلند کنی و رویه پاهایه کوچولوت می ایستی الهی قربونت برم و مثل فرفره از این ور میری اونور خونه مخصوصا میز تلویزیون و دستگاهایه رویه میزو خیلی دوست داری می ری خودتو به میز اویزون می کنی و شروع می کنی به زدن هر دکمه ای که دستت می رسه اینقدر تو رو می گیرم می زارمت کنار اسباب بازی هات ولی تو دوباره می ری همون جایی که دوست داری اینقدر می برمت و تو برمی گردی که خدایی کم میارم و بی خیالت می شم و تو حسابی از اینکه یه بازی جالب پیدا کردی ذوق می کنی و اینقدر این دکمه ها رو می زنی که خودت خسته می شی و می ری سر یه بازی دیگه.
ماشالله پشتکارت خیلی خوبه دخترم تو رو هزار بار هم از یک جایه خطرناک بگیرم دوباره خودتو به اونجا می رسونی و اصلا با بازی نمی شه حواستو پرت کرد .
امروز وقت ارایشگاه داشتم واسه همین خاله سمانه اومد دنبال و سه تایی رفتیم خونه مامان جون تو رو گذاشتم اونجا اخه تو ارایشگاه واست خوب نیست و با خاله رفتیم ارایشگاه موهامو شرابی تیره با هایلایت قرمز گذاشتم خیلی بهم میاد اخه تا حالا این رنگ رو نذاشته بودم خودم که خیلی خوشم اومد(مامانی خیلی خوشکل شدههههههههههه)بعد از چندین ساعت معطلی اومدیم خونه و تو حسابی بغلی گرفته بودی و شنگول بودی و با شنیدن کوچکترین صدایی شروع به نی ناش ناش می کردی و هر از گاهی دس دسی هم می کردی تلویزیون داشت اهنگ شاد می گذاشت که شما به وجد اومدی و خزیدنت شروع شد به چهاردست و پا رفتن وای که چقدر ناز حرکت می کردی امروز در 9 ماه و 28 روزگی ملیکا خانم چهار دست و پا حرکت کرد
هر روز که می گذره و تو کارهایه جدیدتری یاد می گیری خدا رو شکر می کنم و از خدا می خوام این لذت زندگیمو واسم حفظ کنه
خدایا شکرت