اولین مرواریدهای پسرم
سلام به پسرم که منو درست در روز مادر خوشحال کرد
عزییییییزم بالاخره بعد از 10ماه انتظار چشممون به دندونی هات افتاد نمیدونی مامان چقدر منتظر بود تا دندون های نازت را ببینه اخه ابجی ملیسا تو 8 ماهگی دو تا دندون داشت واسه همین فکر می کردم تو هم مثل ملیسا هستی .. عزیزم دندونت مثل یه مروارید که تو صدف لبهاته... البته دندونت نه دندونات اخه عزیزم 4 تا دندونات با هم سر زدن که من دو تایی که از پایین سر زدن رو دیدم و دو تایه دیگه رو وقتی بردمت دکتر واسه تب و سرماخوردگیت دکتر دید که از نیش بالات هستن...
پسر گلم درست در 10 ماهگیت که مصادف با 22 فروردین و روز مادر من متوجه دندونات شدم فکر کنم می خواستی به مامان کادو بدی گلم
خیلی نازه وقتی میخندی دندوناش مشخص میشه . عزیزمامان تقریبا یکم اذیت شد تا دندونایه خوشکلت بیاد بیرون یکم تب کرد و ...
راستی تا یادم نرفته بگم که وزنت 9 کیلو 450 گرم بود که خوبه , و اینکه تو 9 ماهگی تونسته از تمام پله هایه تویه هال بره بالا و تو اتاق ها سرک بکشه پله ها 17 تا هستن که تو یک دقیقه مثل فرفره میره بالا که خیلی خطرناک هست مخصوصا اگه بخواد بیاد پایین واسه همین یه پشتی گذاشتم که نتونه بره ولی همین امروز فرداست که پشتی هم مانعی واسش نباشه خدایه خوبم مواظب پسر شیطونم باش اونو به تو سپردم الان به سنی رسیده که به قول قدیمی ها مادر باید جوقنش رو هم بیاویزه یعنی هر چی وسیله خطرناک هست باید از دست رس بچه دور کنی حتی جوقن که خیلی سنگین هست رو هم باید اویزون کنی تا بچه دسش بهش نرسه