ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

لحظه های ناب ...

سلام به همراهان عزیزم این روزها خیلی مشغله ام زیاد شد و البته که وروجک ها هم شیطون تر شدن اینقدر اذیت می کنن که بعضی وقت ها از فرط خستگی نای دعوا کردنشون رو هم ندارم یکی از همین روزها که با شیطنت های بچه ها به شب رسیده بود و من منتظر اومدن همسری بودم که با اومدنش روحیه دوباره بهم بده همین که صدای ماشینش رو شنیدم طبق روال همیشه بچه ها دویدن سمت در و دوباره سر اول در رو باز کردن دعواشون شد و جیغ شون بلند شده بود و آنیتا هم از لای در داشت می رفت بیرون و من هم دعواشون می کردم و کلا همه چی قاطی شده بود که همسری با یه دسته گل و سه تا شاخه گل اومد با دیدن گل ها همه اروم شدن و من از همه آرامتر و تمام وجودم لبریز عشق شد و چه لذتی داره این لحظه ها...
22 مهر 1396

ملیکا کلاس اولی شد...

چه حس خوبی داره دیدن این عکس خدای خوبم ازت می خوام بهم عمری بدی که بزرگ شدن بچه هام رو ببینم فکر نکنم لذتی بالاتر از این تو دنیا باشه شکرت خدای خوبم...
20 مهر 1396

محرم ۹۶

سلام دوستان گلم اینم آریان خان تو مراسم تاسوعای حسینی فدات بشم مامانی...
9 مهر 1396

دُردانه های من

دردانه های من این روز های من پر شده از صدای شیطنت های شیرین شما پر از اسباب بازی ها و خوراکی ها بچه گانه شما پر از کثیف کاری های موقع بازی شما پر از کودکانه هایی که من مادر را بچه می کند هم پای شما کلا زندگی من جور دیگری شده است و من خوشحالم که شما رو دارم به خاطر وجود شماست که من سر زنده ترین مادر روی زمینم عاشقتونم خوشگلای من ...
2 مهر 1396

دخترم کلاس اولی شد

سلام دوستان گلم سلام دختر های نازم و پسره گلم چقدر زود گذشت مثل برق و باد تا چشم بر هم زدم دخترم بزرگ شده و کلاس اولی شده خیلی خوشحالم و حس جدیدی دارم از اینکه دخترم مدرسه میره و واسه خودش خانمی می شه ایشالله که خدا کمکش کنه و بتونه مدارج بالایی رو کسب کنه دوستت دارم دختر گلم...
2 مهر 1396

دو ساعت دیگه از زندگیم

سلام و روز خوش ببخشید که باز دیر اومدم به خدا وقت نمی شه الان که اومدم باباجون بعد از اوردن ملیکا از پیش دبستانی اومد دنبال اریان خان و هر دو رو برد خونه شون تا تو باغ بازی کنن و من و آنیتا تنها شدیم و گمی وقتم ازاد شده روزهای قشنگی دارم و خدا بهم انرژی داده وصف نشدنی که وقتی شب سر رو بالشت میزارم و به روزه سپری شده فکر می کنم نفس بلندی می کشم و چشمام میره دغدغه ی الان من دندون های ملیکا هست که خیلی نافرم دارن در میان و من خیلی نگران هستم و یه نوبت یزد گرفتم که ایشالله ببرمش پیش دکتر که مشکل حل بشه دومین دغدغه من اینه که واسه کلاس اول کجا ثبت نامش کنم و کلی تحقیق کردم ولی هنوز به نتیجه درستی نرسیدم امیدوارم که بتونم پیدا کنم ملی...
5 ارديبهشت 1396

می نویسم تا فراموش نکنم

سلام وروجک ها آمدم تعریف کنم یه لحظه هایی از زندگیم با فرشته هام رو که با گذشت زمان فراموش نکنم که چه روزها و شبهایی داشتم چه دلخوشی ها و آرزو هایی داشتم اره می خوام بنویسم تا یادم نره زندگیم و همسر و بچه هام رو دوست دارم و شاید همین نیروی عشق هست که بهم توانایی داده که با تمام سختی ها و مشکلاتی که دارم کم نیارم اره معجزه عشق هست که بهم قدرت می ده  چشمم رو که رو هم میزارم و به گذشته فکر می کنم می بینم من روزهای سختتر از الان رو هم با توکل به خدا سپری کردم پس میتونم مادر خوبی باشم  تفاوت سنی ملیکا با آریان ۳ سال و دو ماه هست و آریان با آنیتا ۲ سال و یک ماه پشت سر هم شاید آگه به گذشته بر می گشتم تفاوت سنی بیشتری رو در ...
30 آبان 1395