ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

ملیکایه شیطون

1391/6/11 1:26
نویسنده : مامان
517 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شیطون مامان

این روزها خیلی شیطون شدی و خیلی اتیش می سوزونی همش در حال راه رفتن و خرابکاری کردن هستی خیلی هم جیغ می کشی صبح تا شب حواسم به توه و خرابکاریات رو جمع و جور می کنم 

هنوز هم مثل قبل تو غذا خوردن اذیتم می کنی و دلت می خواد به تنهایی غذا بخوری واسه همین خیلی ریخت و پاش می کنی

هنوز هم شبا دیر می خوابی و روزا هم دیر بیدار می شی

از حموم کردن و اب بازی حسابی لذت می بری و گاهی بیشتر از یک ساعت تو حموم می مونم تا جناب عالی بازی کنید

شبا با هم قدم میزنیم و اصلا اذیت نمی کنی که بغل بشی و تند تند راه میری هرچند عبور هر رهگذر حسابی حواست رو بهم میریزه و میاستی و بهش زل میزنی تا طرف از رو بره و وقتی از دید چشمات دور شد به راه رفتن ادامه میدی

وقتی بابا جون رو می بینی خیلی خوشحال می شی و میری طرفش و بوسش می کنی و هی باهاش بازی می کنی دستت رو میزاری رو پیشونیش تا بابا جون بگه بوق و هی ادامه میدی و اگر هم دستت به مگس کش برسه برش میداری و میزنی فقط رو بابا جون و می زنی زیر خنده تازه نماز خوندن رو هم از بابا جون یاد گرفتی بماند به اینکه جدیدا گلهایه باباجون هم از دستت در امان نیستن و تو اگه شیطون بشی اونا رو می کنی

هنوزم مثل قبل وقتی بابایی میاد میپری بغلش و باهاش بازی می کنی و تا خم می شه میری سوار می شی و اسب سواری می کنی

امروز عصر خیلی اذیتم کردی و اشکم رو در اوردی اخه جدیدا تا من میرم ظرف بشورم  میای دنبالم و الکی گریه می کنی و از اونجایی که من از خونه نامرتب و ظرفهایه نشسته متنفرم اجازه ندادم بهونه گیری هایه تو من و از شستن ظرفها منصرف کنه واسه همین به کارم ادامه دادم و تو هی گریه میکرددی و جیغ میزدی تا من شستم تو حسابی گریه کردی و نمی زاشتی خرابکاریات رو جمع کنم و منی که اینقدر ارومم خیلی عصبی شدم و سر تو و باباجواد داد زدم و زدم زیر گریه و رفتم تو اتاقت و گریه کردم که دیدم دم در اتاق وایسادی و منو نگاه می کنی منم دلم بهت سوخت و بغلت کردم و بابا جواد ما رو برد بیرون تا هوایی عوض کنم و از اونجا رفتیم خونه مامان جون و بهتر شدم و الان حالم خوبه

ملیکا شیطون در سه حالت هست که میزنه زیر گریه و حسابی اعصاب مامانی رو خورد می کنه

 1. رفتن به اشپزخونه برایه ظرف شستن 2. نشستن پشت لب تاب 3. رفتن به w.c 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

paniz
12 شهریور 91 14:39
سلام به مامان ملكيا و مليكا جون خوشگل
ببخشيد كه دير اومدم اما اومد ها

ممنون عزیزم خوشحال شدم
باز بیا