عکسایه اواخر 8 ماهگی ملیکا
سلام
وقتی مامانم این دو تا بالشت گرد رو واسم درست می کرد بهش می گفتم اضافی هستن و نمی خواد واسم درست کنی ولی واسه خاطر رسم و رسومات جهیزیه واسم اماده کرد ولی حالا فهمیدم خوب شد اینا رو دارم واسه اینکه ملیکا وروجک شیطون نتونه بیاد تو اشپزخونه ههههههههههه
من و بابایی و مامان جون یه عالمه اسباب بازی واست خریدیم ولی تو با کنترل بیشتر حال می کنی
چند روز پیش بابایی یه سری خرید کرده بود و من حواسم نبود ببرمشون تو اشپز خونه و تو رفته بودی سر نون و حسابی خورده بودی. خدا رحم کرد که طوریت نشده و تو گلوت گیر نکرده اخه خیلی خورده بودی
این عکس مال همین عصری هست که تو داری کادوی ولنتاین بابایی رو نگاه می کنی(8 ماه 26 روزت هست)
قربون دو تا دندون سفیدت بشم قربون اون خنده ی نازت بشم وای که چقدر دوستت دارم
ملیکا و توپش
یکی از کارایی که دوست داری اینه که دستمال کاغذی رو در میاری و حسابی ریز ریزش می کنی و بعد شروع می کنی به خوردن . تو این عکس داری ریز ریز می کنی که من نزاشتم بخوریشون