لحظه های ناب ...
سلام به همراهان عزیزم
این روزها خیلی مشغله ام زیاد شد و البته که وروجک ها هم شیطون تر شدن اینقدر اذیت می کنن که بعضی وقت ها از فرط خستگی نای دعوا کردنشون رو هم ندارم
یکی از همین روزها که با شیطنت های بچه ها به شب رسیده بود و من منتظر اومدن همسری بودم که با اومدنش روحیه دوباره بهم بده همین که صدای ماشینش رو شنیدم طبق روال همیشه بچه ها دویدن سمت در و دوباره سر اول در رو باز کردن دعواشون شد و جیغ شون بلند شده بود و آنیتا هم از لای در داشت می رفت بیرون و من هم دعواشون می کردم و کلا همه چی قاطی شده بود که همسری با یه دسته گل و سه تا شاخه گل اومد با دیدن گل ها همه اروم شدن و من از همه آرامتر و تمام وجودم لبریز عشق شد و چه لذتی داره این لحظه ها
این روزها خیلی مشغله ام زیاد شد و البته که وروجک ها هم شیطون تر شدن اینقدر اذیت می کنن که بعضی وقت ها از فرط خستگی نای دعوا کردنشون رو هم ندارم
یکی از همین روزها که با شیطنت های بچه ها به شب رسیده بود و من منتظر اومدن همسری بودم که با اومدنش روحیه دوباره بهم بده همین که صدای ماشینش رو شنیدم طبق روال همیشه بچه ها دویدن سمت در و دوباره سر اول در رو باز کردن دعواشون شد و جیغ شون بلند شده بود و آنیتا هم از لای در داشت می رفت بیرون و من هم دعواشون می کردم و کلا همه چی قاطی شده بود که همسری با یه دسته گل و سه تا شاخه گل اومد با دیدن گل ها همه اروم شدن و من از همه آرامتر و تمام وجودم لبریز عشق شد و چه لذتی داره این لحظه ها
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی