پسرکم ختنه شد
سلام دوستای گلم
انشالله که همتون خوب و خوش و سلامت باشید
ملیکا به همه خاله ها سلام می رسونه.
امروز من و بابایی و ملیکا و مامان جون پسرم رو بردیم ختنه کردیم به روش حلقه ای اولش اروم بود و هی نگاه من می کرد و لبخند می زد ولی وقتی امپول بی حسی رو زد نا ارومی کرد منم که از دلم نمی اومد بالا سرش باشم رفتم بیرون از مطب کنار ملیکا و اروم گریه می کردم و دعا می کردم و صلوات می فرستادم صدایه گریه ی پسرم رو که می شنیدم دلم می ریخت و از خدا می خواستم زودی تموم بشه
خدا رو شکر که تموم شد پسرم اقاست الان دیگه واسه خودش مرد شده الهی دورش بگردم فداش بشم وقتی اومدیم خونه خیلی نگران بودم که اذیت بشی ولی خدا رو شکر اروم خوابیدی و هرزگاهی بیدار می شی و شیر می خوری و دوباره می خوابی
امروز 24 مهر هست و محمداریان 3 ماه و 2 روزش هست
ببخشید که دیر به دیر اپ می شم می خوام و یه پست بزارم از شیرین زبونی ها و کارهایه ملیکا اگه تونستم خیلی زود میام می نویسم به خدا خیلی درگیرم دیگه به هیچ کارم نمی رسم
قبلا که باردار بودم یکی از بچه ها بهم می گفت تا می تونی الان از فرصت استفاده کن و بخواب دخملی جون اون موقع نمی دونستم چی میگی ولی الان کاملا" درکت می کنم.
ولی همه این بی خوابی ها و سختیها و چشم درد ها فدای یه تار موی دختر و پسرم.
خاله های برای ما خیلی دعا کنید وخصوصا به پسرم تا زودی خوب بشه و حلقه اش بیافته محتاجیم به دعا هاتون.