دلبسته ی تو ام ....
... این روزا چه لحظات خوب و شیرینی رو باهات گذروندم. چقدر احساس غرور کردم از بودن در کنار تو، از اینکه نزدیک توام، نزدیکترین ... لذت میبرم از اینکه تو رو دارم، از اینکه منو دوست داری، از اینکه با توهستم در همهی لحظات، و از اینکه در کنار هم بودن رو هر لحظه حس میکنیم، نه فقط در لحظاتی که با همیم ... وقتی احساس میکنم همراه من احساس راحتی و آرامش میکنی، وقتی شادی رو توی وجودت حس میکنم، وقتی میخندی و دنیا رو بهم میدی، وقتی احساس پدرانهی تو رو – که قشنگترین حسیه که در وجود تو سراغ دارم – نسبت به دخترمون میبینم، و خیلی وقتای دیگهای رو هم که همیشه و به وقتش عظمتی رو که برام داره برات گفتم، دنیا برام رنگی رو میگیره که دلم میخواد زندگی کنم و تا میتونم تکرار این لحظات رو جشن بگیرم.
... حالا که بعد از چند وقت تو وبلاگ هم چند خطی از تو نوشتم، فکر میکنی چی میتونم به عمق علاقهای که همیشه به تو دارم اضافه کنم؟ چی میتونم بگم غیر از چیزایی که همیشه برات میگم و هیچوقت نه برای من، و نه برای تو تکراری نمیشه؟ میخوام باز هم چیزی رو تکرار کنم که میدونم از ته دلت و با تمام وجودت احساس میکنی. اون هم چیزی نیست جز اینکه باز تکرار کنم خیلی دوستت دارم عزیزترینم ...
گاهی وقتا یه حرفی هی توی دلم میمونه و میخوام بگم ولی انگار نمیشه. اومدم خودمو سبک کنم و برم. اومدم بگم من دلبستهی توام، نه فقط وابسته. اون چیزی که منو بهت وابسته کرده، دلبستگی من به تو هست. چون تو همه ی زندگی و دنیای منی عزیزم ... خیلی دوستت دارم ...
پانوشت:چند روز بود که اینترنتم قطع بود و من نتونستم بیام و تو این دنیایه مجازی تولدت رو تبریک بگم"عشقم تولد مبارک"