21 ماهگیت مبارک عسلم
سلام به همه دوستان عزیز
سلام به روی ماه همتون .. خوبید همگی ؟
شرمنده نبودم اخه لب تابم مشکل داشت
21ماهگیت مبارک دختر نازنینم
ناناز مامان این روزا این قدر خانوم شدی که نگو ....تو خونه اصلا احساس تنهایی نمی کنم ....تمام وقتمو پر کردی....روزای خوبیه....فقط یه کم زود میگذره ....دلم نمی خواد این قدر زود بزرگ بشی...بچگیتو دوست دارم ....حرف زدناتو دوست دارم.....وای که چه قدر برات سخته وقتی می خوای چیزی رو به من بفهمونی و نمی تونی.....و چه قدر برات شیرینه که حرفی که می خواستی بزنی رو من تکرار می کنم ....از ته دل ذوق می کنی.....
ماه من امروز 28 بهمن 91 شما21 ماهه شدی، ماشالله ماشالله هر روز بزرگتر و شیرین تر و خانوم تر میشی. کارات اینقد بامزه شده که نگو و نپرس. اگه بخوای بری سروقت کابینت یا یه کاری بکنی که می دونی ما دوست نداریم گردنتو کج می کنی و می گی باشه، خب که یعنی ما کاریت نداشته باشیم دو سه روزه وقتی میبرمت که بشورمت هی دور خودت میچرخی و می خندی فدات شم. خرابکاری که می کنی پشتتو به من میکنی و می گی:عبض عبض.(البته بماند که تو پی پی کردن همیشه مشکل داری و همیشه با یه عالمه گریه و عصاب خوردی عملیات انجام میدی دکتر هم بردمت چیز خاصی نگفت فقط واست روغن داد تا بهت بدم بخوری که البته شما همش رو تف می کنی بیرون )
خیلی دختر مهربونی هستی و هر چند وقت یه بار باید من و بابایی رو ببوسی لباتو میاری جلو صورتمون و می گی بوس، بوس اگه ببینی ناراحت یا خسته هستم میایی لپهای من رو می گیری و خیلی ناز بوسم می کنی .( من نمی فهمم بچه به این کوچیکی از کجا می فهمه که ناراحتم تازه کاری می کنم نفهمه ولی از تو چشمام می فهم و هی با هام بازی می کنه هی سرش رو میاره جلو و می خنده و من تا نخندم بی خیال نمی شه)
فداي اون گريه كردنت بشم كه تازگيها اداي گريه كردن رو در مي آري و لوس مي شب وكلي بايد نازت كنيم قربون صدقت بريم.. فرشته کوچولوی من آخه اینکارا لازم نیست من که همیشه به فکرتم
قرتي خانوم علاق زيادي هم به لوازم آرايش داري و چون من بهت نمي دم با بابايي مي ري تو اتاق خواب و مشغول بازي (بازي كه چه عرض كنم خراب كاري) مي شي و هر وقت زمان طولاني با بابا تو اتاق باشي مي فهمم كه توطئه درميونه و داري آرايش بازي مي كني
رقصيدنت هم خيلي پيشرفت كرده و رقص پا و دست و كمر و ترکیب همه اینا رو هم خیلی خوشگل انجام میدی.
نماز رو هم خیلی خوب می خونی و تسبیح دور گردنت و قشنگ بلند می شی و میری سجده و با زبونت یه چیزایی می گی ... درسته ما نمی فهمیم ولی خدای مهربون می دونه تو داری باهاش راز و نیاز می کنی
دیگه فرشته خوشگل من به تنهایی لباساشو در میاره و لباساشو می پوشه، به تنهایی غذا می خوره و توی استکان چای می خوره و تو کارای خونه کلی به مامانش کمک می کنه و خیلی کارای دیگه. مامان قربونت بشه
دیگه کم کم شیرین زبونیاتم بیشتر شده و یکی دو جمله میگی البته جملات یه کلمه ای هم در مکالمات شما به وفور یافت میشه بیدّه (بده)، بولو(برو)، اوتاد (افتاد)، وای مامانی روزشماری می کنم تا زودتر بتونی خیلی خوب صحبت کنی ان شاءالله این روز هم خیلی زود میرسه. مثل همه روزهایی که منتظرشون بودمو بالاخره از راه رسیدن روزی که بتونی بشینی، روزی که بتونی راه بری، روزی که دندونات دربیاد، روزی که واکسنات تموم شه و ...
دختر قشنگم می خوام بدونی که خیلی خیلی دوستت دارم و تا آخر عمرم منتظر رسیدن روزهای خوب زندگی تو هستم، و به امید رسیدن اون روزها زندگی می کنم.