ملیکاملیکا13 سالگیت مبارک
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

ملیکا و آریان و دختر خاله آرشیدا

قربون دخترم برم که الان سرما خورده که با هر بار سرفه زدنش دلم رو می لرزونه خدایه خوبم زودی دخترم رو خوبش کن قربون پسرم برم که الان سه چهار روزه اسهاله و روزی 5 تا 6 بار باید عوضش کنم و بخاطر همین پاهاش سوخته بهت 12 ساعتی نصفی اسید فولیک می دم و بهت حریره برنج و سیب زمینی می دم تا خوب بشی از امروز هم داری سرفه می کنی که با هر بار سرفه زدنت از خدا می خوام همه مریضیت رو به من بده احتمالا از ملیکا سرما خوردی قربون ارشیدا خانم هم برم که داره کم کم بزرگ می شه ...
14 دی 1393

عکس هایه ملیکا و 4 ماهگی اریان

سلام دخترم سلام پسرم با کلی عکس اومدم که مربوط به 3 سال و نیمی ملیکاست و 4 ماهگی اریان ملیکا به همرا امیر علی و کیان ملیکا با دوستش النا تو پارک خنده از ته دل ای جووووووووووووووووون اینم مردِ مامان اریان بعد از حموم ملیکا بعد از حموم ملیکا در حسینیه محرم 93 ای جون اینم عسل خاله ارشیدا الهی قربونت برم که مثل مامانی چادر پوشیدی (این چادر رو بابا جواد خریده که واسه محرم سال دیگه قشنگ اندازه ات می شه) اینم ممل شکمویه من که داره انگشت می خوره بدون شرح ...
23 آبان 1393

عکسهایه دو ماهگی پسرم

سلام دخترِ گلم سلام پسرِ گلم ببخشید با تاخیر اومدم یه مسافرت یکدفعه ای داشتیم که بعدا میام می گم الان فقط وقت دارم چند تا عکس بزارم چون هر لحظه ممکنه دو تا وروجک بیدار بشن این عکس همین الان محمد اریان من هست که داره تو خواب می خنده ...
16 شهريور 1393

اتلیه 3 سالگی

سلام دوستان خوبم دیروز به همراه ملیکا رفتیم اتلیه و هم من عکس گرفتم و هم ملیکا خانم این چندتا عکس رو که هنوز طراحی نشده رو گذاشتم چون ممکنه به خاطر زایمانم یه مدتی نتونم بیام خیلی منو دعا کنید تا همه چی به خوبی و خوشی انجام بشه   ...
18 تير 1393

عکسهایه بعد از سه سالگی

سلام به دختره نازم اینم ملیکا خانم قبل از رفتن به پارک که دیروز به همراه خاله  سمانه رفتیم ملیکا بعد از خاک بازی در روز تعطیل باغه عمه اینم نقاشی ملیکا در سه سالگی ...
17 خرداد 1393

عکسهایه سه سالگی

سلام دوستان اینم چند تا عکس از تولد به سختی پیدا کردم اخه ملیکا اون شب بیشتر دوست داشت برقصه ملیکا عاشق پارک و تاب بازیه با خنده میریم پارک با گریه بر می گردیم ملیکا مزرعه بابا بزرگ(روز قبل از تولد) ملیکا در حال گریه چون خاله گوشی بهش نداده تا بازی کنه عکسهایه دیروز ملیکا که به همراه مامان جون و بابا جون و بقیه اومده بودیم پارک خارج از شهر   ...
2 خرداد 1393