ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

روزهای ما

1393/5/30 19:48
نویسنده : مامان
589 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر و پسر گلم

پسرم یک ماه بیشتر است که از بودنت کنار ما می گذره. و از تو و خدای تو ممنونم که وجود نازنینت رو به من هدیه داده...

...

یک ماه از زندگی چهار نفره ی ما گذشت...

روزهایی که هنوز برامون تازگی داره؛

سعی می کینم به بهترین شکل بهش عادت کنیم  و بتونیم از پسش بر بیایم؛

و توی این راه هر روز چیز تازه ای یاد می گیرم و به تجربیاتم اضافه میشه...

و در این روزهای اخیر یه خورده از حالات نوزادی بیرون اومده؛ بیداریش بیشتر شده مخصوصا شبها و نصفه شبهاخمیازه

موهاش  می ریزه و قیافه ش نسبت به روزهای اول تغییر کرده.

وقت هایی که بیداره نیاز به توجه خیلی زیادی داره و وقت خیلی زیادی از من می گیره.

و من بیشتر از همیشه به زمان نیاز دارم! زمان، همراهی و کمی استراحت...

و اما ...روزهای ما

روزهای پر مشغله ی ما به سرعت می گذرن و گاهی احساس می کنم که دارم از زمان جا می مونم؛

تمام روز رو در حال فعالیت هستم و غیر از مواقعی که مهمون کسی هستم، تقریبا تایم ِ استراحت ِ دیگه ای ندارم...

-نی نی بزرگه شبها نمی خوابه، نی نی کوچیکه روزها!

- نی نی بزرگه دلش بازی و همبازی شدن می خواد، نی نی کوچیکه نیاز به مراقبت داره...

- نی نی کوچیکه گریه می کنه و بغل می خواد، نی نی بزرگه باید بره دستشویی!

-برنج روی گاز داره می جوشه، صدای هر دوتاشون با هم در می آد!

- بعضی وقتا نی نی بزرگه بد خواب میشه و مجبورم روی پا بخوابونمش، در عین حال نی نی کوچیکه هم بیدار می شه و بی تابی می کنه و مجبورم بغلش کنم! که یه منظره ای قشمگی بوجود میاد

- یه وقتای نادری هم هست که پیش میاد دوتایی با هم خوابشون ببره که البته به ندرت پیش میاد و برای من تبدیل میشه به گلدن تایم! که باید برم به کارهام برسم بهم ریزی هایه نی نی بزرگه رو مرتب کنم و یا لباسهایه نی نی کوچیکه رو بشورم برم لباسهایه نی نی بزرگ بزرگه(بابایی) رو جمع کنم و یا .......

- بعد که این زمان طلایی بوجود میاد، انقدر هول می کنم که چیکار کنم، یه وقت می بینم دوتاییشون هم بیدار شدن و نه استراحت کردم، نه به کارام رسیدم، نه به خودم!ابله

خلاصه که داستانها داریم این روزا...

گاهی به سرم می زنه که یه دوربین مدار بسته تو خونه کار بذارم، تا آخر شب بشینم و تماشا کنم که امروز رو چجوری گذروندم!!! و وقتی که خسته از یه روز پرکار، بعد از خابوندن نی نی کوچیکه با هزار جور اعمال شاقه، می خوام سرم رو روی بالش بذارم، از خودم می پرسم که امروز چقدر تونستی مامان خوبی باشی براشون؟!

و اینطوری شد که نرسیدم خاطرانت محمد اریانم را بزارم ؛

ولی واقعا چاره ای ندارم. وقتی برام نمی مونه که بتونم بیام اینجا. کل روز وقتم پره و بعضی وقتا یادم نمیاد که چند ساعت ِ گذشته رو چطور گذروندم! اگر هم وقتی باقی بمونه باید پابه پای ملیکا بدوم و بازی کنم تا حوصله ش توی این روزهای کشدار تابستونی سر نره.

خلاصه که زندگی روی دور تند داره می گذره... خیلی تند، می گذره و من حتی نمی تونم به خاطر بیارم که چند دقیقه پیش رو چطوری گذروندم؛ و هر لحظه با خودم می گم که کاش راهی بود تا می تونستم یه کم زمان رو نگه دارم؛ که از بودنشون بیشتر لذت ببرم، که بتونم باهاشون بیشتر وقت بگذرونم، و بتونم راهی پیدا کنم برای حفظ حس کودکی ِ این دو تا فرشته؛

راه هایی مثلِ گرفتن عکس و فیلم، نگه داشتن بعضی لباسای کوچیک شده، سیو کردن موسیقی های پر تکرار ماه هایی که می گذره تو آرشیو هر ماه و هزار و یک راه دیگه؛

و با این حال می دونم هر روزی که می گذره دیگه تکرار نمی شه و من می مونم و خاطره ی روزای شیرین کودکی بچه هام...

 

 

 

 

پسندها (19)

نظرات (13)

مامان آنیسا
1 شهریور 93 14:53
قدم نو رسیده مبارک خاله جون خدا قوت سلام عزیزم ممنون گلم
مامان آنیسا
1 شهریور 93 14:56
خاله جون خوشحال میشیم لبنکمون کنید و بهمون سر بزنید با کمال میل و افتخار
سمانه
3 شهریور 93 15:11
نامه اسرار آميزي به نام شانس سلام شايد فکر کنید گفته‌هاي آن کاملاً غیرعقلانی است ولی چیزی را که می‌بینید نمی‌توان انکار کرد!شاید نتيجه آن، فقط و فقط حاصل انرژی مثبت میلیونها آدمی باشه که انرژیشون رو بدرقه این نامه کرده‌اند نسخه اصلی در ونزوئلا نزد دختری دانشجو که بنام ماریا است و ارسال کننده اصلی آن است این نامه تاکنون طبق اخبار رسمی مايکروسافت از 15 ماه گذشته تا کنون 49 بار در دنیا به 9 زبان چرخیده شانس برای شما فرستاده شده.با ارسال آن شما خوش شانسی خواهید آورد.کپی‌ها را برای اشخاص بفرستید که فکر می‌کنید به شانس نیاز دارند.این نامه را نگه ندارید.این نامه باید ظرف مدت 96ساعت ازدست شما خارج شود شخصی دیگر به نام داریوش محمودی نیا در روز دوشنبه ساعت 9:50 این پیام را دریافت نمود و بلافاصه آن رابرای 20نفر فرستاد این گونه که او میگوید:پس از فرستادن پیام برای 20نفر 4روز بعد دقیقا همان ساعت با شرکت در همایشی برنده خودروی پراید شدم همان روز جمعه در قرعه کشی همراه اول برنده ی 100 ملیون تومن پول نقد شدم پس اعتقادتو به این پیام مثبت کن وشانستو امتحان کن از آنجا که این کپی باید در سراسر جهان بگردد شما باید 20 کپی تهیه نموده و برای دوستان بفرستید پس از چند روز شما یک سورپرایز دریافت خواهید نمود.این یک حقیقت است حتی اگر شخصی خرافاتی نباشید پال سینگ کارمند اداری بانکی در نپال این ایمیل رادریافت کرد ولی فراموش کرد که این نامه را باید ظرف مدت 96 ساعت ارسال کند. او شغلش را از دست داد؛ کمی بعد نامه را پیدا کرد و 200 کپی ایمیل ارسال نمود و پس از چند روز شغل بهتری بدست آورد. چيزي از دست نمي دهيد.انتخاب با شماست!كافيست ايمان داشته باشيد! "متن نامه" به نام صاحب شانس "دوست من با نگاه به این نامه شما ابتدا به یاد خالق عشق باشید و این نامه را زمانی که دریافت می‌کنید به آنچه دوست دارید دست پیدا خواهید کرد. فکر کنید و کسی را که دوست دارید و میدانید گرفتار است با قلبتان برایش دعا کنید تا مشکلات او از طرف خداوند به واسطه شما حل گردد و بعد یک اتفاقی که انتظارش را می‌کشید و حتی تصورش را نمی‌کنید برایتان اتفاق خواهد افتاد. با دعا برای آن دوست، برکت بیشتر برای شما خواهد رسید! این یک راز است..راز بقاء انرژی..رازی که در فیزیک و متافیزیک به قانون بقاء انرژی شهرت یافته است...
مامان اعظم
5 شهریور 93 17:38
ان شالله همیشه این خونواده 4 نفری سالم و شاد باشند. مامان ملیکا و آریان جون منم یه تو راهی دارم که ان شالله تا آبان میاد تو بغلم و توی جمع خونواده. از حالا بخاطر دخترم نگرانم و نمی دونم چه تغییراتی توی زندگیم به وجود میاد. اگر فرصت کردی می تونی بیای توی یه کامنت کوچولو از تجربیات قدم نورسیده ی ناز و دختر و کلا شرایط جدید برام بگی. واقعا ممنون این پست رو هم خوندم یه کم متوجه شدم اما دوست دارم بیشتر بدونم. ملیکا و آریان جون رو ببووووووس سلام دوست عزیزم چشم حتما میام و از تجربیاتم می گم پیشاپیش قدم نو رسیده مبارک باشه ایشالله قدمش واستون پر از خیر و برکت باشه
مامان ناهید
6 شهریور 93 13:33
عرضی ندارم بانو فقط یادت باشد امروز که دختری در آینده مادر دختر دیگری هستی و روزی می آید که مادر بزرگ میشوی پس جدا از همه ی ناپاکیها ، تو پاک بمان ! ملیکای ناز خوشگل روزت مبارک عزیزم سلام عزیزم ممنون از نظرت گلم
مامان جون
7 شهریور 93 6:51
اریان جون قدمت مبارک باشد بر خانواده ات و بر جهان ملیکا جون روزت مبارک سلام عزیزم ممنون از نظرت گلم
مامان نیلوفر
7 شهریور 93 11:49
ملیکا جون روزت مبارک ممنون عزیزم
مامان سامیه
8 شهریور 93 9:36
سلام دوست من منم تصمیم داشتم دخترم و31 شهریور که تولد دو سالگیشه از شیر بگیرم تا اون موقع هم هوا خنک می شداما نشد سامیه خیلی اذیت شد وبهانه میگرفت الان خدا روشکر کمتر بهونه میگره سلام دوست خوبم امیدوارم که سامیه جون خوب با این موضوع کنار بیاد خوشحال می شم نظراتت رو ببینم
بابکی
9 شهریور 93 14:49
سلام عزیزم یک ماهگی پسرت مبارک ببخش که بهت سر نزدم.آخه سبا سرما خورده بود گفتم آریان و ملیسا واگیر می کنن. راستی جرا هر چی به گوشیتون زنگ می زنم در دسترس نیستید سلام عزیزم دو سه روزی یه مسافرت هوایی داشتیم و زودی برگشتیم جایی که بودیم خوب انتن نمیداد خوشحال می شم ببینمت ایشالله زودی سبا خانم خوب بشه دختر و پسره من هم سرما خوردن
نیکــو
9 شهریور 93 15:52
همیشه شاد و سلامت باشید عزیزم و جمع 4 نفره ی قشنگتون پایدار باید خیلی سرت شلوغ شده باشه دو تا نی نی وروجک داری و به قول خودت یه نی نی بزرگ هم هست منتظر عکسهای قشنگ خوشگلام هستم سلام عزیزم اره خیلی سرم شلوغ شده الان هم هر 4 نفرمون سرما خوردیم خدا کنه زودی خوب بشیم عزیزم ممنون که به ما سر میزنی
نازنین
11 شهریور 93 13:17
سلام سمیه قشنگم تو مگه زخم سزارینت خوب شده که این جور بدو بدو می کنی !!؟ سلام عزیزم باید خوب می شد یه کم واسه بغل کردن ملیکا اذیت شدم ولی الان خدا رو شکر خوبم عزیزم اخر تابستان میام کرج خوشحال می شم ببینمت
مامان ناهید
17 شهریور 93 1:08
سلام خسته نباشی عزیزم وااااای شما هم خیلی گرفتار شدید تا باشه از این گرفتاریها کلی حال می کنید با این وروجکها فداشون بشم عزیزم دوربین مدار بسته رو خوب اومدید باور کن اگه دوربین نصب کنیم همه می فهمن ماروزانه چقدر زحمت می کشیم وچند کیلومترتو خونه راه میریم ممنون عزیزم اره تا باشه از این گرفتاری ها ولی خیلی دارم اذیت می شم کل شبانه روز در بست در اختیار این دو تا وروجک هستم و کم می تونم به خودم برسم خدا کنه اذیت ها و خستگی هایه این دوره منو از لذتهایه این لحظات دور نکنه وقتی دو تاشون خوابن و من نگاشون می کنم اینقدر لبریز از لذت می شم که اشک چشمامو می گیره و خدایه بزرگه رو به خاطر این تو فرشته شکر می کنم
مهناز
5 مهر 93 13:12
خدا حفظشون کنه
مامان
پاسخ
ممنون دوست خوبم