ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

کارهایه روزانه من

1392/2/26 5:11
نویسنده : مامان
559 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان عزیزم

سلام دختر قشنگم

امروز اومدم از کارهایی که تو این هفته واسه تولدت انجام دادم بگم

اول از همه این که یه لباس تور زیبا واسه روز تولدت  دوختم تمام کارهاشو هم خودم با کمک اینترنت انجام دادم و تل زیبا هم واست درست کردم تازه کلاه تولد هم درست کردم به تعداد تمام بچه هایی که دعوت هستن و تزینات هم خریدم و قرار شد فردا با کمک خاله ستاره و سمانه تزینات رو نصب کنیم .یه کیک زیبا هم سفارش دادم یه کیک عروسکی که عکسش رو از اینترنت پیدا کردم و دادم درست کنن یه عروسک باربی هم گرفتم تا کاملا شبیه عکس بشه خدا کنه بتونن اونی که من می خوام درش بیارن .خونه رو مرتب کردم فقط جاروش مونده که اونم فردا انجام می دم

عکسهایی که واسه دو سالگی گرفته بودم طبق رای شما دوستان چند تاش رو طراحی کردم و دادم واسه چاپ و فردا اماده می شه که باید از اتلیه بگیرمشون

راستی از طرف نی نی وبلاگ با یه سایتی مربوط به چاپ عکس و تقویم و ....اشنا شدم که چون در نی نی وبلاگ ,وبلاگ داشتم نزدیک 30 تا عکس 10 در 13 جایزه گرفتم و من هم یه تعداد عکس از روزی که بدنیا اومدی تا الان سفارش دادم تا چاپ کنن باورتون نمی شه ولی در عرض 24 ساعت عکسها بدستم رسیدم و از نظر من کیفیت عکس ها عالی بودن یه تعداد عکس هم خودم اضافه کردم که کل عکسام نزدیک 50 تا شدن ولی هزینه ای که پرداخت کردم با هزینه ی پست فقط ده هزار تومان شد به نظر من که عالی بود اگه شما دوستان هر کدومتون که دوست دارید ادرس ایمیلتون رو بزارید تا من به این سایت دعوتتون کنم (ادرس ایمیلتون محفوظ می مونه)

این روزها تو حسابی خانم شدی با قضیه از شیر گرفتن تا حدودی کنار اومدی و خیلی کمتر از قبل شیر می خوری و وقتی بهت می گم تو بزرگ شدی نباید جی جی بخوری یه نگاه بهم می کنی و می خندی و دستات رو می بری بالا یعنی بزرگ شدی

واسه اینکه کم شیرت می دم تو خواب مشکل پیدا کردی اخه قبلا با شیر خوردن خواب می رفتی ولی الان باید اینقدر بغلت کنم و رو پام بزارم که بعد از دو سه ساعت تازه می خوابی.

علاوه بر لباسی که واست دوختم یه لباس قشنگ هم خریدم و کادویه تولدت هم یه ست طلایه بچه گانه کفشدوزک خریدم خیلی نازه بعدا عکسش رو می زارم البته به همراه بابایی این ست رو خریدم امیدوارم وقتی یه کم بزرگتر شدی ازش خوشت بیاد الان که فکر نکنم خوشت بیاد بیشتر ترجیح می دی با نخودی کچل بی دست و پا بازی کنی

علاقه زیادی به خوردن شیر داری و بیشتر اوقات بهونه می گیری که از تو یخچال واست شیر بریزم ولی چون یبوست داری مجبورم کمتر بهت بدم ولی الان خدا رو شکر بهتری با دادن اب هویج یبوستت خوب شد بماند که یک هفته هر چی به ذهنم رسید و هر چی تو اینترنت دیدم بهت دادم از دارو هایه گیاهی چون سنا و مکی و شیره انجیر تا روغن هایی چون زیتون و پارافین خوراکی تا بادام شیرین و خوراکی هایی چون لواشک و پفک تا سبزیجات و کارهایه دیگه ای که بزرگتر ها تجویز کرده بودن ولی واسه تو فقط گوجه و اب هویج و سبزیجات اثر کرد . خدا رو شکر که این مشکلت حل شد باورتون نمی شه که چقدر موقع پی پی اذیت می شد و چقدر گریه می کرد .در ضمن پیش دکتر هم بردمش که تمام موارد بابلا رو تجویز کرد

شبها خیلی دیر می خوابی واسه همین صبح ها تا دیر وقت خوابی وقتی از خواب بلند می شی سریع می گی چیش و من می برمت دستشویی و بعدش با هم صبحانه می خوریم بعد تو می شینی جلو تلویزیون و من مشغول درست کردن نهار می شم و تو هرزگاهی به اشپزخانه سرک می کشی یه وقتایی خوبی و با خودت بازی می کنی ولی یه وقتایی هم حسابی اذیتم می کنی بعد از درست کردن غذا بابایی از سر کار میاد و کار من سبکتر می شه اخه با تو بازی می کنه و من هم مشغول کشیدن نهار می شم با هم نهار می خوریم بابایی چون خسته است می خوابه اما من و تو بیداریم اخه تو تا ظهر خواب بودی و خواب نمیری هرچند من خیلی خوابم می اد و بعضی وقتا حسابی خسته ام .بعد ازظهر با هم تی وی نگاه می کنیم و عصرونه شیر کلوچه و یا هر چیزی که ملیکا خانم میلشون بکشه می خوریم  (و یا با هم میریم پارک یا خونه مامان جون )وقتی بابایی بلند شد اماده می شه تا بره سر کار و شما دنبالش حسابی گریه می کنی و من باید ببرمت تو بالکن به بهانه ی اب دادن گلها تا اروم بشی یک ساعتی هم اونجا با هم سر گرمیم و بعد میایم تو خونه و من خونه رو مرتب می کنم و شام می پزم البته با شما هم بازی می کنم و یه عالمه اسباب بازی جلوت می ریزم تا بزاری کارامو بکنم و بعد کنار هم دراز می کشیم و با هم خوراکی می خوریم یه وقتی چیبس یا پف فیل....وقتی بابایی بیاد با هم شام می خوریم و تا یکی دو ساعت با بابایی بازی می کنی و من استراحت می کنم البته بیشتر اوقات استراحتم اومدن تو وبلاگ و خوندن نظرات شما دوستان عزیزم هست . (البته بماند که یه سری کارها مثل اتو کردن لباس یا جمع جور کردن خرابکاری هایه ملیکا و یه سری کارهایه دیگه که ننوشتم هم تو لیستم لحاظ کنید . حالا که نوشتم می بینم بابا من چه جونی دارم که این همه کارو تنهایی انجام می دم الان ساعت 5 صبح هست و من هنوز نخوابیدم )

راستی بابایی واسه من دو تا قناری گرفته که خیلی دوسشون دارم تازه ازشون سه تا جوجه ناز و قشنگ هم گرفتم تازه الان دوباره 5 تا تخم گذاشتن بعدا عکسشون رو براتون می زارم

همتون رو می بوسم .پست بعدی ایشالله بعد تولد دخترم هست که یه عالمه عکس واستون می زارم

ببخشید اینقدر طولانی شد و چشمان نازتون خسته شد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان غزل
26 اردیبهشت 92 9:24
ماشاالله بشما شاهنامه نوشتی ولی خداییش قشنگ بود مثل همیشه..


مرسی عزیزم
مامان ساحل
26 اردیبهشت 92 10:13
سلام سمیه جیگری خوبی؟امیدوارم تولدخوبی واسه دخترت بگیرید،دوستم فاطمه برگشت شهرخودمون ولی بزودی برمیگرده جنوب پیشم،من بادخترکوچولم موندیم جنوب


سلام عزیزه دلم . مرسی گلم . به تو و دختر خوشکلت خوش بگذره . امیدوارم هر چی به صلاح تو و دخترت هست پیش بیاد عزیزم
گلشن
26 اردیبهشت 92 11:14
سلام عزیزخوشگلم قربون چشای خوشگلت بشم که تا پاسی ازشب بخاطر طرفداران وبلاگت به کامپیوترخیره میشه و برای همه ما مطلب میزاری،واقعا خسته نباشی عزیزم فدات بشم(دوستت دارم)(میبوسمت)


مرسی عزیزه دلم . مرسی گلم .با دیدن نظرت کل خستگیم بر طرف شد .
مامان راحیل
26 اردیبهشت 92 14:34
سلام به روی ماه خودت و دخترنازت،واااااااای عزیزم ثابت کردی نویسنده فوق العاده محشری هستید،و بخاطر کارهای که بخصوص این روزها واسه تولد ملیکا انجام میدی خسته نباشید بهت میگم مرسی


فدات بشم با خواندن پیامت انرژی دوباره گرفتم .بوس
میتراقاسمی
26 اردیبهشت 92 14:48
تولد دخترخوشگلت مبارک باشه،نوشته جدیدت هم خووووووشگل بید


سلام عزیزم . ممنون گلم
خدیجه جنوبی
26 اردیبهشت 92 18:41
سلام دوست عزیزم تشکرمیکنم ازاین همه مطالب و نوشته های قشنگی که ارائه میکنی*ممنونم*


سلام عزیزم خواهش می کنم من تنها انگیزه ام برایه نوشتن بعد از دخترم شما دوستان هستید .از شما می خوام که کنار من و دخترم بمونید
مامان الهام
26 اردیبهشت 92 19:43
سلام سمیه جان خوبی گلم؟میخوام ازت تشکرکنم،بخاطرکمکهای و راهنماییهای که بهم کردی واقعا اینروزها حال خوش و خوبی دارم باورت میشه قبلا خیلی گوشه گیر و بیحوصله بودم ،مرسی گلم


سلام عزیزه دلم خواهش می کنم امیدوارم همیشه شاد بمونی و هر چه که به صلاحت هست برایت اتفاق بیافت . شادیهایت مستدام
گلشن
27 اردیبهشت 92 2:02
منه دلشکسته،بااین فکرخسته..دلم تنگته...
آتيلا جون و مامان شيما
27 اردیبهشت 92 2:11
مليكا كوشكولو پيشاپيش تولد مبارك عزيزم...
ايشاا... تولد صدو بيست سالگي...


سلام عزیزم .مرسی از تبریکتون
مامان خوشگل
27 اردیبهشت 92 12:38
خسته نباشی عزیزم فوق العاده خوشگل نوشتید


مرسی عزیزه دلم
مامان عاطفه
27 اردیبهشت 92 23:19
سلام سمیه خانمی خوبید بسیاربسیار زیبا نوشته بودید و تولد دخترنازت شادباش باد


مرسی عزیزه دلم
گلشن
28 اردیبهشت 92 8:56
میلاد باسعادت نازترین دخترکرمان برهمگان خجسته،ومبارکباد،انشاالله 1000سال با سلامتی زنده باشه،انشاالله تو تمام مراحل زندگیش موفق باشه


سلام عزیزم . ممنون عزیزم
✿♡✿ مامان و بابای محمدپارسا ✿♡✿
28 اردیبهشت 92 13:29
تولد تولد تولدت مبارک
انشالا تولد 120 سالگیت عزیزم


مرسی دوست عزیز. ممنون از تبریکتون
مامان غزل
28 اردیبهشت 92 18:43
امروز28 اردیبهشت هست تولد دخمل خوشگلت مبارکباد


مرسی عزیزه دلم
سمیراعامری
28 اردیبهشت 92 19:18
سلام خوشگل بانو خوبی خوشگل?سالروز تولد نورچراغ منزلت ملیکاجان را بهت تهنیت عرض میکنم


سلام عزیزه دلم .ممنون از تبریکت.
خدیجه جنوبی
28 اردیبهشت 92 21:37
سلام دوست عزیزم تولد میوه شیرین زندگیت را بهت تبریک میگم مواظبش باش


سلام ممنون عزیزم .
مامان غزل
29 اردیبهشت 92 17:23
عزیزم دو روز از تولد ملیکا گذشته هنوز پست جدیدی نگذاشتی!!


سلام عزیزم . ایشالله فردا یه پست میزارم
گلشن
30 اردیبهشت 92 12:06
سلام عزیزخوشگلم،بدجور نگرانتم،کجایی فداتشم؟دلم برات تنگ شده


سلام . ببخشید خونه نبودم و اینترنت نداشتم . من حالم خوبه
بابای سایه
30 اردیبهشت 92 22:07
مبارک تولدت
۲ سالگی سن خوبیه :دی



ممنون دوست عزیز