ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

ملیکا عاشقمه حتی بیشتر از من

1392/2/22 3:33
نویسنده : مامان
534 بازدید
اشتراک گذاری
کمتر از یک هفته مونده تا تولد دو سالگی فرشته ی من

ملیکای ناز مامان 

دختر ناز ناز بابایی

خوشکل خانوم ، زندگیم ، عمرم ، نفسم 

  دوستت داریم


دو سال از بودنت کنارم میگذره

دو ساله که نفسم به نفس تو بنده  

دو ساله که هر لحظه اش صدای قلب تو ضربان زندگی منه

 دو ساله که هر شب در آغوش میگیرمت و صدای نفسهای تو لالایی منه  

دو ساله که هر صبح دیدن روی ماهت طلوع خورشید منه

دو ساله که لمس پوست لطیفت قشنگترین احساس منه 

دو ساله که آغوش کوچولوی تو امن ترین جای  دنیای منه 

دو ساله که بوسیدن گونه های سرخت عاشقانه ترین احساس منه

 

ملیکای من !

دلم برای روزهای آغاز تولدت تنگ شده 

روزهایی که اینقدر کوچولو بودی که من میترسیدم به آغوشت بگیرم 

دلم برای لحظه تولدت تنگ شده 

لحظه ای که تا دیدمت  از شوق و انتظار 9 ماه دیدنت ، اشک صورتم را خیس کرد

ملیکای من!

چه زود شد 2 سال

 دخترم داره2 ساله میشه اینقدر زود گذشت که اصلا باورم نمیشه خودم بزرگش کردم

 حسرت روزای قبل و شوق روزای آینده رو دارم

احساس میکنم اون جور که باید قدر این دورانو ندونستم

روزی که لبخند زد روزی که منو شناخت روزی که تونست دمر بشه

روزی که غلت زد

 روزی که چهار دستو پا رفتن رو یاد گرفت (روزی که سینه خیز رفت که کلا دوروز بود همش)

روزایی که مرواریدهایه قشنگش سر زدن که تا الان 16 تا دندون داره

روزی که رو پاهای قشنگش ایستاد

روزی که اولین قدمهاشو برداشت

روزی که تونست کلماتی رو به زبون بیاره

روزی که ......

همه رو از دست دادم و حالا  هر چند روز یک بار با گفتن یه کلمه و یا انجام یه کار جدید من و بابایی رو غافلگیر می کنه

خیلی خوبه وقتی  بدونی یه نفر هست که وابسته تو عاشق تو مال تو هست

یه نفر که بین هر تعداد جمعیت  چشماش فقط دنبال تو میگرده

که وقتی تو رو میبینه ذوق میکنه

یه نفر که تو رو همینجوری که هستی عاشقانه دوستت داره عاشقانه نگاهت میکنه و عاشقانه لبخند میزنه بهت

عشقییییییییی بی مثال

عشقی که به خاطر ظاهرت نیست به خاطر اخلاقت نیست به خاطر دارایی. علم و خانوادت نیست

عشقی که فقط به خاطر خودته

خود خودت

من اینو باور دارم من اینو به چشم دیدم

ملیکا عاشقمه حتی بیشتر از من

 

پی نوشت : "خوب شد اینجا رو ساختم و خاطراتت رو یادداشت کردم یه وقتایی که دلم می گیره میام و

 پستهایه قبل رو می خونم و تمام خستگیم از تنم بیرون میاد یه وقتایی یادم میره تو کی بزرگ شدی و

 وقتی یه نی نی کوچولو می بینم اصلا باورم نمی شه تو اینقدری بودی ولی با خوندن خاطراتت یادم میاد

 که چقدر کوچولو بودی و هر کاری رو واسه اولین بار کی انجام دادی . خیلی خوشحالم که اینجا رو دارم

 دلم می خواد وقتی بزرگ بشی به حدی که درک داشتن وبلاگ رو داشتی این وبلاگ رو نشونت بدم

 امیدوارم خوشت بیاد.هر پست من تو این وبلاگ پر از احساس بوده پر از عشق بوده یه وقتایی با نوشتن

 بعضی پستها اشک تو چشمانم حلقه زده من اینجا رو خیلی دوست دارم امیدوارم تو هم دوست داشته

باشی دخترم"

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان خوشگل
22 اردیبهشت 92 9:51
فوق العاده زیبا نوشتی


سلام عزیزم . ممنون نظر لطفته
مامان غزل
22 اردیبهشت 92 10:29
سلام عزیزم نوشتهات منو ازخودبیخود میکنه چقدر زیبا و دلنشین مینوسی بخدا.


سلام عزیزه دلم . مرسی گلم نظر لطفته
مامان راحیل
22 اردیبهشت 92 10:48
سلام به روی ماه خودت و دخترنازت،عزیزم زیباترین دلنشوته که تابحال نوشتی این پست جدیدت بود محشرنوشتی غوغا کردی،خداییش عزیزم شما نویسنده کتاب یا رمان نیستی؟مرسی


سلام عزیزه دلم . دیگه داری منو با تعریفات شرمنده می کنی . من به خاطر شما عزیزان می نویسم و بعد از دخترم انگیزه ی من شما ها هستید
مرسی گلم
خدیجه جنوبی
22 اردیبهشت 92 14:49
سلام دوست عزیزم واقعا تحت تأثیر این حرفای قشنگت قرارگرفتم*ممنونم*


سلام عزیزه دلم . ممنون از نظرت
میتراقاسمی
22 اردیبهشت 92 15:07
مثل همیشه خوووووووشگل بید


سلام عزیزم . مرسی گلم
لیلا مامان مریم
22 اردیبهشت 92 17:16
سلام بشما،ستایش میکنم احساس خوبت به دخترت،ستایش میکنم زیبایی کلامت ولی من چنین حسی به دخترم ندارم،کاش مجرد مونده بودم


سلام عزیزم . گلم چرا این چنین حسی رو به دخترت نداری/گلم تو مادر خوبی هستی تو خیلی چیزها داری که بقیه ارزوی داشتنش رو دارن منظورم دخترت هست پس نگذار فکر هایه بیهوده بکنی . مرسی از بازدیدت
مامان عاطفه
22 اردیبهشت 92 17:31
سلام سمیه خانمی خوبی عزیزدلم عجب جالب و خواندی نوشتی منکه لذت را بردم


سلام عزیزه دلم .مرسی عزیزم نظر لطفته
مامان ساحل
23 اردیبهشت 92 0:53
سمیه جیگری ضمن تشکر از مطلب قشنگت باید بگم داره تو جنوب حسابی بهمون خوش میگذره جات واقعا خالی


سلام عزیزه دلم . بهتون خوش بگذره . می بوسمت
مامان غزل
23 اردیبهشت 92 1:38
سلام عزیزم شما اصالتأ کرمانی هستید یا شهر دیگه؟مرسی


سلام عزیزم من اصالتا اهل شهربابک یکی از شهرستانهایه کرمان هستم ولی محل زندگیم هم کرمان هست هم شهربابک
سمیراعامری
23 اردیبهشت 92 12:17
سلام خوشگل بانو خوبید?بایدم ملیکا عاشقت باشه چون واقعأ دوست داشتنی و خوشگل هستی و نویسنده چیره دستی هستی


سلام عزیزه مهربون به زیبایی شما که نمی رسم . ممنون نظر لطفته . می بوسمت
مامان غزل
23 اردیبهشت 92 22:24
سلام مرسی عزیزم که به سوالم جواب دادی انشاالله بزودی از نزدیک ببینمت


سلام عزیزم . خواهش می کنم .من هم امیدوارم . موفق باشی
مامان ساحل
24 اردیبهشت 92 0:53
آخ جون آخ جون


خوش بگذره سفر برای شما و دوست خوبتون فاطمه
مامان عاطفه
24 اردیبهشت 92 9:05
سلام سمیه خانمی خوبی عزیزم،هرچندوقت یاد کسانی میفتم که تو وبلاگ ملیکاجان نظر میزاشتن ولی الان به هردلیل نیستن،مامان عایشه،مامان تپل اصفهان،مامان شادی،مامان آینده و بخصوص آقای رحیمی که واقعا جاش خالیه


سلام عزیزه دلم .اره عزیزم این دوستان دیگه نمیان و من خیلی دلم واسه نظراتشون تنگ شده مخصوصا مامان عایشه که خیلی دوستش دارم. مرسی گلم
لیلا مامان مریم
24 اردیبهشت 92 10:35
عزیزم باورکن من هیچ حسی به دخترم و زندگی مشترک ندارم من عاشق مجرد بودن هستم


عزیزم همه مجرد بودن رو دوست دارن بخاطر ازادی هاش و از متاهل بودن می ترسن به خاطر تعهدش .
عزیزه دلم سعی کن جور دیگری به زندگی نگاه کنی هر زندگی سختی ها و مشکلاتی داره نباید احساست به دختر و همسرت رو تغییر بده
مامان ساحل
24 اردیبهشت 92 16:27
سلام سمیه جیگری خوبی؟؟قرار بود جنوب3روز بمونیم ولی اینقدر بهمون خوش گذشته که قرارشده 10روز دیگه بمونیم


سلام عزیزم . بهتون خوش بگذره
منصوره.الف
25 اردیبهشت 92 17:31
سلام مامان عزیز
تبریک به شما که نام نیک مادر امام(ع) رو برا فرزندتون انتخاب کردید.
پستی هست با عنوان "نام نیک" که مخصوص شماست تا بگید علت این انتخاب رو،تا شاید مشوقی شود برای پدر و مادر های عزیز دیگر، منتظر حضور گرمتون هستم.



سلام عزیزم . مرسی عزیز
اومدم و دیدن کردم و واستون نظر هم گذاشتم .
فهیمه کینگشاد
25 اردیبهشت 92 19:29
دلنوشته جدید را چقدرشیرین نوشتید آفرین


مرسی عزیزه دلم
لیلا مامان مریم
25 اردیبهشت 92 23:53
عزیزم دست خودم نیست باورکن هیچ حسی بهشون ندارم


عزیزه دلم تو زندگیت مشکلی داری؟از همسرت چی؟به اون هم حسی نداری؟گلم نمی دونم چی بگم ولی از خدا می خوام که همه چی تو زندگیت درست بشه و بینتون پر از عشق و محبت بشه
گلشن
26 اردیبهشت 92 1:29
سلام ابجی خوبم . چطوری؟


سلام عزیزم .مرسی گلم .چشم