ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

نمی دانم خوب است یا بد...

1391/11/10 15:39
نویسنده : مامان
594 بازدید
اشتراک گذاری

نمی دانم خوب است یا بد...روزهایم آنقدر سریع و تند شب می شوند که هیچ نمی فهمم از گذرانشان..شب که می شوند و موقع کلنجار رفتن هایم در رختخواب برای به زور خوابیدن و این دنده و آن دنده شدن هایم است که به خودم می آیم و می بینم چقدر روزهایم تکراری و شبیه همند....

می دانی دختر؟ تو را که می بینم این چنین تخته گاز می روی و بزرگ می شوی دلم می گیرد.....می دانم می آیند روزهایی که دیگر این چنین خودت را به زور در بغلم جای نمی دهی ..شاید اگر ان وقت ها هم خودم دلم بخواهد تو جایی بهتر از آغوشم داری در خیالاتت....می دانم می آیند روزهایی که حسرت همین بوسه های الکی و مادر رام کنت را خواهم خورد....چقدر بد است این خیالاتی که این روزهایم را شب می کند و شب هایم را صبح....ای کاش می شد همین طور بچه بمانی و برایم بچگی کنی...بزرگ می شوی و مستقل چیزی که شاید این روزها خیلی آرزویش را بکنم با تمام شیطنت ها و بازیگوشی هایت... اما باور کن دلم نمی خواهند بگذرند این روزهایی که همه اش پر از استرس و عصبانیت است از تمام کارهای خطرناک و شیطنت هایت..دلم می خواهد بچگی کنی برایم بیشتر از آن چیزی که انتظارش را دارم....تازه طعم مادری را می چشم...مادری هایم این روزها به دل خودم بیشتر می نشیند...آنقدر از صبح تا شب می خندم و عصبانی می شوم از کارها و حرف های جور و واجورت که خودم می مانم  که کی اینقدر تغییر کردم..کی اینقدر صبور شدم که خودم نفهمیدم...خدایا شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

saba
10 بهمن 91 16:45
سلام.وبلاگ واقعا زیبایی دارید من وارد کننده برچسب های دیواری(دکوراسیون منزل) هستم لطفا به وبلاگ من سر بزنید ونظر خود را بگویید واگر مایل بودید تبادل لینک کنیم با تشکر http://dewall.blogfa.com/
مامان راحیل
11 بهمن 91 2:05
سلام به روی ماه خودت و دخترنازت سمیه جان خداییش شما نویسنده هستی?کتابی چاپ نکردی?!!! بخداقسم فوق العاده شاهکار و دلنشین مینویسی من ازخوندنش سیر نمیشم مرسی


سلام عزیزم .نظر لطفته. وقتی خوانندگانه خوبی چون شما دارم باید زیبا بنویسم تا نوشته هایم لیاقت شما خوبان را داشته باشد.بازم ممنون که از نوشته هام خوشت میاد
داداشی سعید
11 بهمن 91 15:47
سلام بربهترین،مهربونترین آبجی دنیا،سلام بر ملیکاکوچولو/آبجی هنرمندم بسیار زیبا و در عین حال واقعی نوشتی،روزگار اکثر مردم تکراری شده ولی خوب بازم خدا راشکر...


سلام.ممنون از تعریفهاتون.
مامان شادی
11 بهمن 91 15:54
سلام عزیزم ضمن تشکر از پست زیبای جدید باید عرض کنم که چندروزیه وارد شدن به وبلاگت خیلی سخت شده فکرکنم بخاطر اینکه پهنای باند وبلاگت کمه و مطالبی که میزاری زیاد،فداتشم باید دیربه دیر مثلا 10روز یکبار به روز بشی چون وبلاگت سنگین شده به سختی باز میشه*مرسی*


سلام عزیزم. چشم دیر به دیر پست می زارم. در رابطه به مشکل وارد شدن به وبلاگ هم واقعا ازتون عذر می خوام ایشالله دیگه این مشکل رو نداشته باشه
مامان تپل/اصفهان
11 بهمن 91 16:22
سلام عزززززیم خوبی جووووون دلم؟ زنده باشی که مثل همیشه پراحساس و حقیقت و جذاب و خواندنی نوشتی"تشکر"


سلام عزیزم .ممنون گلم نظر لطفته . خواهش می کنم
مامان عاطفه
12 بهمن 91 2:14
عزیزم بگم یا نگم


نگو
مامان ساحل تپلک نازمن
12 بهمن 91 9:43
سلام سمیه جیگری،خوبی خوشگل خانم؟وااااااااااااااای مثل خودت که خوشگلی نوشته هات هم خوشگلن مرسی عزیزم


سلام عزیزم .ممنون عزیزم
مامان عاطفه
12 بهمن 91 16:02
دلمو شکشتی


تو سوال پرسیدی منم جواب دادم ولی اگه دلت می خواد بگی بگو .چون من با اساس کار مخالفم نمی خوام بشنوم
مامان عاطفه
12 بهمن 91 22:21
آخرین پیام من=از این زندگی سیر گشتم/دلم میخواد بمیرم/برای همیشه خداحافظ دیدار به قیامت


سلام مامان عاطفه چرا اینقدر نا امیدانه پیام می دی عزیزم به زندگی امیدوار باش و ازش لذت ببر
من همیشه خوشحال می شم که پیام هات رو می بینم باز هم من را خوشحال کن
داداشی سعید
12 بهمن 91 23:12
آبجی خسته نباشی خداقوت

سلام ممنون


مامان عاطفه
13 بهمن 91 9:46



سلام مامان عاطفه جان . عزیزم بخند . بووووووووووووس
مامان خوشگل
13 بهمن 91 11:13
سلام عزیزم منم با حرفای مامان شادی موافقم حجم وبلاگت فکرکنم سنگین شده چون به سختی وبلاگت باز میشه باید دیربه دیر به روزکنی


سلام . باشه دیر به دیر به روز می شم .هفته ای یه بار
مامان عاطفه
13 بهمن 91 19:11
سلام عزیزمهربونم قربونت بشم که منو درک میکنی،هرسوالی دوست داری بپرس جواب میدم


سلام عزیزم
خوشحالم که به من سر می زنی
مامان عاطفه
13 بهمن 91 20:07
عزیزم امشب مهمون دارم همون مهمون همیشگی


سلام . خوش بگذره
داداشی سعید
14 بهمن 91 12:28
ازاین همه دربه دری تو قلب من قیامته/چه فایده داره زندگی،این انتهای طاقته/از این همه دربه دری به لب رسیده جون من/به داد من نمیرسه خدای آسمون من..
مامان ساحل تپلک نازمن
14 بهمن 91 20:38
سلام سمیه جیگری خوبی خوشگل؟ خوبی قرص ماه؟خیلی دوستت دارم


سلام عزیزم من خوبم خدا رو شکر.باعث افتخار بنده است. من هم شما رو دوست دارم
مامان عاطفه
15 بهمن 91 8:53
سلام عزیزم چطوری؟جواب سوالم ندادی مهربونم؟


سلام . من در این زمینه اطلاعات کمی دارم ولی فکر کنم عسل و خرما خیلی موثر باشه
مامان آینده
15 بهمن 91 17:20
سلام بشما عزیزدل،واقعا وبلاگت رو دوست دارم،چون هم پستهای که میزاری فوق العاده است بخصوص این پست آخری شاهکار نوشتی خیلی خوشم اومد،و نظرات دوستان هم بسیار دوست دارم چون متنوع وجالب هست و آدم لذت میبره-مرسی خانمی-
مامان آینده
16 بهمن 91 1:55
سلام عزیزم و بلاگت رو به دو دلیل دوست دارم اولا که تمام پستهای که میزاری عالی هستن بخصوص این پست آخری شاهکار بود،دومأ نظرات دوستان رو دوست دارم چون متنوع و جالب نظر میزارن واقعا از خوندنش لذت میبرم-مرسی خانمی-


سلام عزیزه دلم ممنون نظر لطفته امیدوارم بتونم نوشته های خوبی بزارم تا شما دوستان خوشتون بیاد.بازم ممنون به خاطر دلگرمی هاتون
داداشی سعید
16 بهمن 91 9:18
درود بر تنها آبجی ،درود بر نفس پاک صبحگاهی،الهه زیبایی،ملیکای عزیز/ زنده باشید آبجی عزیز،هم خودت وهم ملیکاکوچولو و شوهرعزیزت...


سلام . ممنون که اینقدر نسبت به ما لطف دارید خیلی ممنون و عذر می خوام که نوشتهاتون سانسور می شه

میتراقاسمی*شیراز*
16 بهمن 91 11:26
سلام،این دلنوشته فوق العاده زیباست خودتون نوشتید یا از جایی برداشتید؟مرسی گلم


سلام عزیزم .این دلنوشته رو از جایی برداشتم البته یه تغییراتی روش دادم که با متن اصلی کلی فرق داره