19 ماهگیت مبارک
ماهگیت مبارک دخترم
سلام ملیکای عزیزم ۱۹ ماهگیت مبارک باشه دخترم.باید سر به سجده بگذارم که خدا منت به سرم گذاشته و دخترم به این سن رسیده.سالم وسرحال....شاد و خوشحال.....میدونید هر روز روزها رو میشمرم و بزرگ شدن گل خوشبوی خودم رو جلوی چشمهام میبینم.....لحظه شماری میکنم برای حرف زدنش ...برای دویدنش ...برای قد کشیدنش .....برای از دیوار راست بالا رفتنش .....برای شیطونی هاش
شاید بعضی کارهای جوجو کوچولو به نظر مردم ناخوشایند باشه ولی من از دیدن اونها هم کیف میکنم وقتی با کفگیر میزنه تو دیوار یا با خودکار خطهای ذهنش رو روی هر چیزی نقاشی میکنه یا وقتی میگه "آپ" و من بهش تو لیوان آب میدم و هنوز نصف ش رو نخورده بقیه آب رو خالی میکنه رو زمین و لیوان رو پرت میکنه ...همه اینها برام دلنشینه و لذت بخشه
دختر کوچولوی مامان دیگه کم کم داره بزرگ میشه و خراب کاریهاش هم بیشتر میشه مثلا دوباره دیشب که همگی به مناسبت یلدا دور هم خونه مامانی جمع بودیم جورابش رو انداخت تو شومینه و حسابی ما رو ترسوند با این کارش و دیشب حسابی شیطونی کرد
عاشق اینکه من در رو براش باز کنم و اون وایسه تو راهرو و واسه خودش با صدای بلند حرف بزنه .صداش دیگه همه ساختمون رو برداشته البته خودش خیلی کیف میکنه از این کارش البته یه علت دیگش اینه جوجو شدیدا دَدَری تشریف دارند و فکر میکنه با راهرو رفتن کمی به در خروج نزدیک میشه و امیدی به بیرون رفتن هست
وقتی بهش میگم " جیگر من کیه؟" با دستش میزنه رو سینش و میگه "من" .اونوقته که دلم میخواد با تمام وجودم بخورمش ......نمیدونید این صحنه چقدر بامزه است و من هی این سوال رو ازش میپرسم و واسه خودم حال میکنم
خیلی هم مهربونی..هر وقت برات میوه پوست میکنم و توی ظرف میذارم هر کی پیشت باشه میخوای
بهش تعارف کنی..اون روز یه نارنگی که میخواستی بخوری اول میذاشتی دهن عروسک خرسی بعدش
خودت میخوردی..قربونت برم...بعضی وقتها هم به زور میخوای این کارو بکنی ..مثلا از تو دهن خودت
سیب شکلات یا هر خوراکی دیگه رو درمیاری و با اصرار میکنی تو دهن ما..!کلی هم خوشحال میشی
عزیزکم..
خدایا حافظش باش
ملیکای کچلم خيلي خيلي خيلي دوستت دارم مخصوصا كه هر روز يه كار تازه انجام ميدي و من بيشتر شيفته ات ميشم.
خدا رو به خاطر داشتن يه همچين فرشته اي هر روز شكر ميكنم.
بعضي وقتا كه از فرط خستگي براي كار اشتباهت صدامو بلند ميكنم زود پشيمون ميشم.پس ببخشيد.
وقتي سعي ميكني كارها و حركات منو تكرار كني ميخوام بگيرم بچلونمت .
چند وقت پيش بعد اينكه لباسشويي كارش تموم شد و لباسارو درمياوردم يه چند تا لباس تميز كه از تو كمد برداشتي و آوردي و يواشكي تو لباسشويي جاسازي كردي خودنمايي كردن. (اي شيطون)
يا وقتي شروع به تميزكاري ميكنم فوري يه دستمال كاغذي مياري و كابينتا رو مثلا تميز ميكني.(جووووونم كدبانو)
خلاصه به خاطر روزهاي شيريني كه با تو و جواد دارم خدا رو هزار مرتبه شكر مي كنم.
دوستتون دارم خانواده ي كوچيك و مهربونم