ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

تشکر از دوستان

1392/3/30 9:33
نویسنده : مامان
603 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به تمام دوستان که به وبلاگ دختری من سر می زنن

خواستم از تمامی این دوستان تشکر کنم که هر روز با نظرات زیباشون من رو تو نوشتن دلگرم می کنن وخوشحالم  که مثل خواهربرادر های من هستید که هرروز برای ملیکاجان نظر میزارین ،ازجمله (مامان عایشه)و(مامان تپل)و(مامان راحیل)و(دایی ابوالفضل)و(خاله سمانه)(خانم بابکی)و(مامان محیا) و (مامان الینا)وآقای(سعیدرحیمی)محترم که بعضی وقتا که شعر میذارن ازخوندن شعرهاش لذت میبرم،انشاالله مثل خواهربرادر همیشه کنارهم بمونیم/

پانوشت: خواستم از اقای رحیمی بابت شعر هاشون تشکر کنم امیدوارم بازم به ما سر بزنن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان(عایشه)
30 مهر 91 16:35
سلام خواهرعزیزوخوبم،من افتخار میکنم که باخواهرگلی مثل شما آشنا شدم/ملیکاجان عزیزدل خاله خیلی دوستت دارم فدات بشم خانمی،بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس


سلام ابجی عزیزم
باعث افتخار بنده هست
جدا ازتون متشکرم که من رو تنها نمیزارید
ملیکا هم خاله مهربونش رو دوست داره و می بوستش
مامان راحیل
30 مهر 91 17:06
سلام به روی ماه خودت و دختر نازت عزیزم واقعا منم خوشحالم در جمعی هستم که همه مثل خواهر برادر واقعی هستیم،انشاالله این جمع گرم و صمیمی همیشه کنار هم باشیم و یار و یاور هم باشیم،وانشاالله خدا عمری بده که برای ملیکاجان عزیزم،باعشق کامنت بزارم**مرسی**


سلام عزیزم
منم امیدوارم همیشه کنار هم باشیم و مثل خواهر برای هم بمونیم
از دور می بوسمت ملیکایی هم خاله ی خوب مهربونش رو می بوسه
سعید رحیمی
30 مهر 91 19:22
با همه دریادلی،دل را به دریاها زدم/پشت پا بر اصل بی بنیاد این دنیا زدم/باهزاران آرزو،باصدهزار شوق و امید/از پس دیروز و امروز ناگهان فردا رسید/ای دریغ از عمر رفته،ای دریغ...


ممنون که باز به کلبه ی ما سر زدید . جدا خوشحال شدم که پیامتون رو دیدم
سعید رحیمی
30 مهر 91 20:14
سلام برشما آبجی عزیزم،و سلام ویژه برعشق دایی سعید**ملیکاجان،امیدوارم همیشه در سایه*الله مهربان*باشید


سلام داداش خوبم . ممنون دایی جون
رحیمی سعید
30 مهر 91 22:12
در زندگی3چیز بازنمیگردد=زمان،کلمات،موقعیتهات/3چیز نباید از دست برود=آرامش،امید،صداقت/3چیزقطعی نیست=رویاها،موفقیت،شانس/3چیز باارزشتر از اینهاست=ایمان،عشق،دوستان...


زیبا بود
نانا و نینی جون
1 آبان 91 12:19



سلام عزیزم .
از اینکه به وبلاگ دختری من سر می زنی هزاران بار تشکر امیدوارم دوستان خوبی برای هم بمونیم
دایی ابوالفضل
1 آبان 91 18:21
ما چاکر شما هستیم .عکسا خیلی قشنگن و حرفای شما و دلنوشته هاتون فوقالعاده و مطمئن باشید ملیکا وقتی بزرگ شد و این وبلاگو دید حتما به وجود پدر و مادری مثل شما افتخار میکنه. از طرف من و الهام ببوسیدش.الهام که فقط قربون صدقش میره از رف الهام


خواهش می کنم . ممنون از این حرفاتون . شما نظر لطفتونه . از طرف من به الهام سلام برسونید . در ضمن 13 ابان تولد محدثه هست عید غدیر که تعطیلی هم هست حتما با الهام بیایید حتما بیایید حالا با الهام هم تماس می گیرم
سعید رحیمی
1 آبان 91 20:57
سلام برآبجی عزیز و مهربون و باشخصیت و بامحبت خودم و سلام بر عشق دایی سعید(ملیکاکوچولو)عزیزتر ازجان،خوب هستین?شوهر عزیزتون که مثل داداش خودمه خوب هستن?همیشه براتون دعا میکنم/در پناه حق باشید/


خیلی ممنون همگی خوب هستیم . موفق باشید
مامان دوقلوها
2 آبان 91 11:10
سلام بعد از ماه ها امروز تو دبيرستان زينبيه زدم به پررويي اومدم پشت كامپيوتراول اومدم سري به دخمل گلمون زدم همه صفحه مهر رو خوندم اما صفحات ناخوندم خيلي زياده واي ماشا اله چقد بزرگ وخوردني شده حيف كه ديگه توي اداره قبلي نيستم تا هر روز سراغشو از بابا بزرگش بگيرم
خيلي خوشحال شدم كه هنوز با انرژي وبلاگتون بروز ميكنيد ديدم از شيطنتش گله كرده بودين
خواهر گلم من بعد از 2تا بچه فهميدم وقتي مادر شدي ديگه خودت تعطيلي حالا كه 4 تاشدن فهميدم خودم فقط يه روح سرگردانم كه فقط ميشورم ميپزم جمع و جور ميكنم واگه وقت كنم چايي ميخورم البته با اعمال شاقه خودت بهتر ميفهمي

سلام عزیزم خیلی خیلی خوشحال شدم وقتی دوباره پیامتان را دیدم . جدا که خوش امدید.واقعا که این بچه ها چقدر شیطون و شیرین هستن من با یه وروجک از تمام کارهام عقب افتادم حالا موندم شما چجوری می تونید به کاراتون برسید اونم با دوقلو داشتن اونم پسر بودن اونم بچه دیگه هم داشتن جدا که خدا بهتون توان لازم رو بده و صبر و تحملی بده که بتونید کودکانتان رو خوب تربیت کنید . بازم اگه تونستید به ما سر بزنید. کودکانتان را ببوسید. موفق باشید

سعید رحیمی
2 آبان 91 15:04
برادر بهتر از صدتاج و تخته/برادر مرحم دردهای سخته/برادر همدم روزهای پیری/شود پیشمرگ تو،تاکه نمیری..
مامان عایشه
2 آبان 91 17:11
سلام خواهرخوبم خوبی فداتشم? وسلام برالهه نازخاله،خوشگل بانو،ماه بانوملیکای ناز"خوبی قربونت بشم?خواهرم وبلاگت بهترین وبلاگ در بین تمام وبلاگهای نی نی هاست،واقعا ازت تشکر میکنم خانمی


سلام خواهر خوبم.من و ملیکا خوبیم انشالله شما هم خوب و عالی باشید . ممنون که این نظر رو داری
خیلی خوشحالم کردی قول می دم بهتر از قبل بنویسم
می بوسمت


بابکی
8 آبان 91 10:40
عزیزکم قابل شما رو نداره آخه وبلاگت خیلی قشنگ به آدم امیدواری میده.



خواهش می کنم. از اینکه پیام هاتون رو می بینم واسه نوشتن دلگرم می شم