شیطنتهایه ملیکا تو هشت ماهگی
سلام قشنگ مامان
این روزا خیلی خوشمزه شدی و حسابی با اسبا ب بازیهات بازی می کنی و یه وقتایی می ری سروقت کتابایه بابایی و خرابکاری می کنی امروز بعد از ظهر جزوه های بابایی رو از زیر فرش در اورده بودی و تمام برگه هاشو بهم ریخته بودی و بهشون نگاه می کردی انگاری داشتی درس می خوندی ههههههههههه
ایشالله وقتی بزرگ شدی یه دختر درس خون باشی و حسابی مامان و بابایی رو خوشحال کنی
دیروز مامان جون از کرج اومده بود واسه همین رفتیم خونه شون تو حسابی ذوق کرده بودی و دلت حسابی واسه مامانی تنگ شده بود تازه یه کاره تازه یاد گرفته بود ی اینکه مامان جون می گفت بهت نی ناش ناش نی ناناش ناش و تو هم ذوق می کردی و دستت رو تکون می دادی و واسه خودت نی نا ناش می کردی خیلی نازو با مزه شده بودی تازه چند وقته بلدی ناز کنی و در هین ناز کردن مو بکشی
ملیکا خیلی دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی