اولین خرید سه نفری
سلام عسل مامانی پنجشنبه شب خونه عموت دعوت بودیم واسه همین من و تو بابایی رفتیم خرید واسه نی نی عمو یه کادو بخریم . همون لباس قرمزه که خاله سمانه بهت گرفته بود رو تنت کردم و یه روسری سفید نازو یه مدل قشنگ سرت بستم با یه جورابایه صورتی ناز اینجا یه کم سرد شده واسه همین یه ژاکت ابی که مال بچگی هایه خودم بوده هم تنت کردم و سه تایی راه افتادیم تو خیابون همش نگات اینور و اونور بود دلت می خواست همه جا رو ببینی اصلا صدات هم در نی اومد اروم اروم بودی رفتیم تو یه مغازه طلا فروشی و یه النگو واسه نی نی عمو برداشتیم تو مغازه تو حسابی سر گرم نگاه کردن به طلا ها بودی و گهگاهی می خندیدی و ذوق می کردی بابایی هم چون دید ...
نویسنده :
مامان
2:08