نوه ی قند عسل
سلام عشق مامان دیشب رفته بودیم خونه مامان جون و تو حسابی سرگرمشون کرده بودی اونا باهات حرف می زدن و باهات بازی می کردن و تو به زبونه خودت جوابشونو میدادی اونا صداشونو بلند می کردن و تو هم بلند تر صدا میدادی خیلی با مزه شده بودی. مامان جون و بابا جون با اومدن تو خیلی زندگیشون شاد شده و تو رو خیلی دوست دارن اخه تو نوه قند عسلی تو نوه اولی و واسشون خیلی جالبه که مادربزرگ و پدر بزرگ شدن هر وقت کوچکترین مشکلی پیدا کنی به مامان جون می گم و منو اروم می کنه و تو بزرگ کردنت کمکم می کنه . مامان جون همیشه تو رو می بره حموم اوایل من می ترسیدم ببرمت حموم اخه خیلی کوچولو بودی . تو حموم اصلا گریه نمی کنی و خیلی دوست داری ا...
نویسنده :
مامان
12:20