ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
آریانآریان، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

بهانه های زندگیم ملیکا و آریان و آنیتا

یک مامان هستم ک شیطونی دخترا و پسرم اینجا می نویسم

عکسایه عشقم

تو این عکس ملیکایه مامان موهاش و شونه کرده وقتی ملیکا مامانی رو اذیت می کنه می ذارمش تو کالسکه اش و دوره خونه می چرخونمش الهیییییییییییییییی دورت بگردم جووووووووووووووووووووووووونم اینم ملیکا در حال عقب عقبی رفتن ببین چقدر ناز شده تو این لباس   ...
22 آبان 1390

پایه بابایی شکست

سلام دخترم دیروز من و ملیکا رفتیم خونه پدر بزرگ ملیکا و همه اونجا بودن خیلی خوش گذشت ملیکا هم حسابی خوب بود و تمام بچه هایه عمو و عمه هاش باهاش بازی می کردن دیروز بابا جواد واسه ملیکا هم قربونی کرد همه چی خوب بود که ....وقتی نهار خوردیم بابا جواد رفت سر کارش و دو سه ساعتی ازش خبر نشد منم اصلا حواسم نبود بهش زنگ بزنم من تو اتاق با ملیکا بودیم که یکی اومد گفت : دایی جواد پاش شکسته ....اره بابایی دیروز پاش شکست و الان پاش تو گچه . خدایا می دونم همیشه هواست به من و خانواده ام هست می دونم دیروز می خواسته یه اتفاق خیلی بدتر از این بیافته ولی تو نذاشتی و به خیر گذشت و پایه بابا جواد هم به همین زودیا خوب می شه خدایا همه ی اینارو م...
17 آبان 1390

کارایی که ملیکا تو 5 ماهگی انجام می ده

سلام عشق مامان ملیکا الان قشنگ با اسباب بازی هاش بازی می کنه مخصوصا اگه اسباب بازی هاش صدا هم داشته باشن او می تونه از این دست اسباب بازی شو به دست دیگه اش بده و بکن تو دهنش . ملیکا می تونه رو شکم بخوابه و عقب عقب بره و هر چیزی رو بطرف خودش بکشه از سفره گرفته تا رو میزی و روزنامه ملیکا تازگیها  یه کار یاد گرفته اینکه هر جا روزنامه ببینه اونو تو دستش بگیره و هر جور شده بکنه تو دهنش ههههههههههههه ملیکا وقتی داره با اسباب بازی هاش بازی می کنه اواز هم می خونه و اونا رو می خوره و بعد یه مدت حوصله اش سر می ره و شروع می کنه به گریه کردن ملیکا می تونه با کمک من بشینه ولی من اونو نمی شونم اخه مامان جون می گه خوب نیست بشینه  تلو...
15 آبان 1390

نگران هیچی نباش

سلام عشق مامانی داری به چی فکر می کنی؟الهی دورت بگردم مامانی همیشه مراقبت هست و همیشه حواسش بهت هست پس نگران هیچی نباش فقط بزرگ شو دیشب داشتم واسه کلاس امروز خودمو اماده می کردم و کتابم جلوم بود و نکته برداری می کردم تو هم کنارم خوابیده بودی قل خوردی  کنار کتاب اولش فکر می کردم می تونم به نکته برداری ادامه بدم ولی دیدم تو هی با برگه هایه کتاب بازی می کنی و هی اینو اونورش می کنی و کم کم داشتی عصبی می شدی چون تو دستت نمی اومد و نمی تونستی بگیریش واسه همین ناراحت شدی و یه چنگ محکم به کتابم زدی که نزدیک بود پاره بشه منم از تو کتاب گرفتم که دادت در اومد و زدی زیر گریه الهی دورت بگردم ولی خیلی گریه بلندی کردی انگاری  چکار کردم منو ...
13 آبان 1390

قربونت برم

ملیکای عزیزم این روزها حسابی ورجه وورجه می کنه!بعضی وقتها می بینم همچین به دستها یا پاهاش خیره می شه که انگار یه چیز خیلی بزرگ کشف کرده!!! بچم اصلا هم اهل لم دادن نیست و دائم می خواد از جاش پا شه. کلی تلاش می کنه و گردن و کمرش رو میاره بالا! چند دقیقه تو اون حالت می مونه وتند تند همه جا رو نگاه می کنه ووقتی خسته شد سرش رو می گذاره رو بالشش!! بعضی وقتها هم میزنه زیر اواز و ما کلی کیف می کنیم! حالا چی می خونه؟: اااااااااااووووو ااااااااققققققققققااااااااااااا   !!!!! ...
12 آبان 1390

14 تا از اخلاقهای ملیکا

14تا ازاخلاقهای ملیکای عزیزم 1. عاشق حموم رفتن و اب بازیه! 2  وقتی با تلفن صحبت می کنم بهم نگاه می کنه و ذوق می کنه و می خنده ! 3. از لباس عوض کردن بدش میاد! 4. بهترین سوژه ی خندش خاله ستاره اشه! 5. خوابهاش خیلی خرگوشی وسبکه! 6. مزه ی عرق نعنا رو خیلی دوست داره! 7. خیلی نازدار و نازک نارنجیه ! 8. از پتو خوشش نمیاد و دائم پتوش رو با پاش می زنه کنار ولی دوست داره هی پتو رو بندازم رو صورتش و هی بردارم خیلی ذوق می کنه با این کار! 9. از اواز خیلی خوشش میاد و یه وقتاییه با خودش اواز می خونه!!!!!!!!!!! 10. ناخنش رو روی سطوح مختلف میکشه...
11 آبان 1390

دخترم دوستت دارم

قربون خنده هات بره مامانی از خدا می خوام همیشه شاد باشی حاضرم بخاطر دیدن لبخند تو هر کاری بکنم . واست ادا در بیارم از دور واست شکلک در بیارم و کارایی بکنم که تو اون لحظه همه چی فراموشم می شه اره همه چی حتی گذر زمان دوستت دارم دخترم   ...
10 آبان 1390